گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 12
است ;اما بهشت دنیا در زمان ظهور نیز بهشتی معنوي و در واقع نمودي از همان بهشت اخروي است.
ماشیح موعود یهود »









قسمت اول اشاره: انتظار نجاتبخش موعود در همه ادیان و مکاتب مطرح بوده و بخش عمدهاي از تعالیم دینی را به خود اختصاص
داده است. نظر به اهمیتشناخت دیدگاه دیگر ادیان در زمینه موعود آخرالزمان، مجله موعود تلاش کرده است که در هر فرصتی
دیدگاه یکی از ادیان را، حتیالامکان از زبان و بیان پیروان آن مطرح و به خوانندگان خود عرضه کند. در این شماره نیز براي
( شناختبیشتر موعود یهود مقالهاي را که توسط یکی از دینپژوهان یهودي نوشته شده، تقدیم شما عزیزان میکنیم. مقدمه: ( 2
اندیشه نجات بخشی و انتظار براي موعودي که خواهد آمد و نظامی منطبق با قوانین الهی و آسمانی برقرار خواهدکرد، یکی از
مهمترین بخشهاي اعتقادي و مشترك در ادیان توحیدي است. هر چند این که ویژگیهاي این موعود چیست؟ کی و کجا ظهور
خواهد؟ کرد در همه دینها یکسان نیست اما آنچه که در این اندیشه مشترك است این است که نجات دهندهاي از خاندان نبوت
خواهد بود و این ناجی به خوي پسندیده، تقوا، دانش و همه صفات نیکو آراسته و از بدیها و زشتیها مبراست. در دین زرتشتی یک
منجی آینده به نام سوشیانت (یا سوشیانس) مورد انتظار است. او از فرزندان زرتشت است که نطفهاش به شیوهاي معجزهآسا در آب
مسح و » ماشیح به معناي » دریاچه نگهداري میشود. مادر او نیز نژادش به پسر زرتشت میرسد. در دین یهود، نجاتبخش نهایی
تدهین شده نام دارد و به تصریح متون،از خاندان داود پیامبر است. به اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی بار دیگر زنده میشود و براي
فارقلیط از جمله القابی است که به منجی مسیحیان داده شد و لفظا به معنی آموزگار، شفیع و هادي و » . نجات مردم فرود میآید
تقویت دهنده بوده و تحققبخش عدالت در جهان آینده است. شیعیان معتقدند که منجی آینده، امام دوازدهم است که از نظرها
صفحه 28 از 62
مهدي به معناي هدایت کننده » غایب گردیده و روزي دوباره ظاهر شده و براي برقراري عدالت و صلح قیام خواهد کرد. نام او
است. در اسلام، مهدي موعود از سوي پدر از خاندان نبوت است و از سوي مادر نیز به قیصر روم منتسب است که در نهایتبه
حواریون عیسی منتهی میشود. حتی در آیینهاي دیگر نیز مانند همین اعتقاد درباره موعود وجود دارد. مثلا در آیین هندیان باستان
که همان مفهوم موعود و اندیشه مهدویست است - سوار بر اسب سفیدي خواهد شد و شمشیر « ویشنو » کالکی دهمین ظهور »
درخشان در دست گرفته و عصر طلایی را از نو آغاز خواهد کرد. اختلاف نظر درباره شخص ناجی در هر یک از ادیان، مانع و
مخالفی براي سایر عقاید به شمار نمیرود، همانگونه که در اعتقاد یهود، قبل از ماشیح، شخصی بهنام الیاهو خواهد آمد و ظهور
ماشیح و فرارسیدن روز حسابرسی الهی را بشارت خواهد داد. در این مبحث، به طور مختصر شخصیت ماشیح و وضعیت دوران
نجات نهایی جهان براساس اعتقادات یهود مطرح خواهد شد. یکی از پایههاي اساسی و اصول مهم آیین یهود، ایمان به ظهور
ماشیح و دوره نجات (گئولا) است. طبق نظر هارامبام، هر فرد (یهودي) که به ماشیح اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او
نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر انبیاء بنیاسرائیل است زیرا همانطور که ذکر خواهد شد، موضوع ماشیح بکرات در متون
مقدس عنوان گشته است. علیرغم اهمیت این موضوع و ذکر مداوم آن در گفتارهاي مذهبی جامعه یهودي، معمولا این عقیده
بصورت یک تئوري خشک و خیالی تلقی میشود تا واقعیتی قابل لمس و حقیقی در واقع تردید و ابهام زیادي این موضوع را احاطه
کرده است که از جمله دلایل آن میتوان عدم برخورداري از دانش کافی، ترس و واهمه از ناشناختهها و روبرو شدن با آینده
نامعلوم و اسرارآمیز را نام برد. تلمود کسانی را که به محاسبه دقیق زمان ظهور ماشیح میپردازند، مورد لعن قرار داده است و تنها
تشویق به انتظار را توصیه میکند. از طرف دیگر، در مقاطعی که آزار و شکنجه و رنج و مشقتیهودیان توسط مشرکین به علت
اعتقادات مذهبی و توحیدي آنها به اوج خود میرسید، ایمان به ما شیح و گئولا (نجات) بوده که جرقههاي امید را روشن
نگاهداشته و باعثشده که یهودیان بدترین و هولناكترین مصیبتهاي تاریخ را تحمل کنند و به انتظار روز قضاوت الهی باشند،
تمامی زمین از دانش الهی مملو » روزي که حق بر ناحق پیروز شده و صلح و صفا و برادري و صمیمیتبر جهان حاکم گردد و
بخش اول:وقایع عصر گئولا (نجاتنهایی) 1. احیاي .« تمامی انسانها نام خدا را خوانده و او را یکسان عبادت خواهند کرد » و « گردد
سنتهاي اولیه عبادت یهود: اساس عبادت یهود بر تقدیم قربانیها قرار گرفته است که امروزه این عبادات با خواندن تفیلا (نماز)
خداوند صاحب قدرت میفرماید در » : جایگزین شدهاند. با ظهور ماشیح، آن مراسم دوباره احیا خواهند شد. 2. پایان بدي و گناه
زخریا) 3. درك الهیت و آگاهی ) .« آن روز (نجات) من اسامی بتها را از زمین منقطع خواهم کرد و آنها دیگر یادآوري نخواهندشد
زمین از دانش الهی و » ( یشعیا ) « زمین از دانش الهی مملو خواهد شد، همانند آبهایی که دریا را میپوشانند » : واقعی از وجود خداوند
خداوند میفرماید پس از آن ایام، دانش خود » ( حبقوق ) « شناخت جلال او مملو خواهد شد، همانند آبهایی که دریا را میپوشانند
را در نهاد آنها گذارده و تعالیم خود را بر قلب آنها خواهم نوشت... (به گونهاي که) دیگر کسی همنوعش را تعلیم نخواهد داد و
« زیرا همه (انسانها) مرا خواهند شناخت از کوچکترین تا بزرگترین آنها ،« خدا را بشناسید »: کسی برادرش را درس نخواهد داد که
که در آن هنگام (زبان) ملتها را به زبانی پاك و منزه تبدیل خواهم کرد که آنها نام » : (یرمیا) 4. پرستش و ستایش جهانی خداوند
خداوند بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود، در آن روز، خداوند یکتا »( صفنیا ) « خداوند را خوانده و او را یکسان عبادت خواهند نمود
آنها شمشیرهاي خود را شکسته و به گاوآهن (تبدیل » : زخریا) 5. همزیستی مسالمتآمیز و صلح جهانی ) « و نامش یکتا خواهد بود
خواهند کرد) و نیزههاي خود را به قیچیهاي شاخه زنی (مبدل میکنند). ملتی بر ملت دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ
. زخریا) 6 ) « تیر و کمان جنگ از بین میرود و (ماشیح) با ملتها از صلح صحبتخواهد کرد » ( نخواهند آموخت (یشعیا- میخا
رستاخیز مردگان: رستاخیز مردگان، آخرین اصل از اصول سیزدهگانه ایمان یهود است و تا حدودي از موضوع ماشیح و گئولا مجزا
است. با این حال چون بعد از نجات نهایی واقع شده و آخرین مرحله گئولا محسوب میشود، در این مبحث ذکر شده است.
صفحه 29 از 62
بسیاري از خفتگان خاك زمین بیدار خواهند شد » ( یشعیا ) « مردگان تو زنده خواهند شد... اي خفتگان خاك، برخیزید و ترنم کنید »
در آن زمان » : دانیال) 7. برکت و سعادت و پایان بیماریها ) « و گروهی از اینها (که صالح باشند) براي زندگی ابدي خواهند بود
چشم نابینایان روشن شده و گوش ناشنوایان باز خواهد شد. در آن زمان فرد لنگ همانند گوزن جست و خیز کرده و زبان انسان
شما را از تمام ناپاکیها و پلیدي هایتان نجات میدهم، غله رابارور نموده و آن را زیاد خواهم کرد و » ( یشعیا ) « لال ترنم خواهد کرد
خداوند » : یحزقل) 8. وقوع معجزاتی عظیمتر از معجزات خروج بنی اسرائیل از مصر ) « دیگر براي شما قحطی قرار نخواهم داد
میفرماید از این رو ایامی خواهند آمد که (به علت وقوع معجزاتی عظیم) دیگر انسانها با تعجب نخواهند گفت، زنده استخدایی
یرمیا) بخش دوم: دوره قبل از ظهور ماشیح زمان ظهور ماشیح که توسط خداوند تعیین شده ) « که بنیاسرائیل را از مصر خارج نمود
است، رازي بسیار پوشیده و پنهان است. با این وجود، نشانههاي بسیاري در مورد شرایط آمدن او بیان شدهاند. بخشی از این شرایط
اضطرابآمیز و نگران کننده هستند (تلمود گماراي سوطا 49 ب). آنها شمشیرهاي خود را شکسته و به گاوآهن تبدیل خواهند کرد
و نیزههاي خود را به قیچیهاي شاخه زنی (مبدل میکنند). ملتی بر ملت دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهند
آموخت. درکنار شرایط سخت و سهمگین، علائم و نشانههاي مسرت بخش و امیدوار کننده نیز درباره زمان قبل از آمدن ماشیح
پیشرفت و خوشبختی نسبتا زیاد مردم دنیا، تجدید » :( پیش بینی شده است (گماراي سنهدرین 98 الف و زوهر جلد اول 117 الف
بازشدن دروازههاي » حیات در مطالعه تورا و علوم دینی، باز شدن دروازههاي عقلانی در بالا و چشمههاي حکمت در پایین (که
باز شدن چشمههاي » با ظهور و پیشرفت. تعالیم رمزي و عرفانی در تورا و کتب آسمانی، بسیار مشهود است و « عقلانی در بالا
هنگامی که ماشیح به » همچنین گفته شده است .«( حکمت در پایین اشاره به پیشرفتها و اکتشافات علمی و تکنولوژي امروز است
بخش سوم: شخصیت ماشیح الف) ماشیح: بشر خاکی .« پاخیزذ، علائم شگفتانگیز و معجزات بسیاري در دنیا به وقوع میپیوندند
طبق آنچه در متون مذهبی یهود آمده است، موضوع ماشیح و گئولا (نجات نهایی) از جمله اهداف اولیه آفرینش جهان است. البته
ماشیح، انسانی استخاکی از اولاد بشر که به صورت » ، این اشارهاي استبه موضوع ماشیح و روح او. اما از نظر فیزیکی و جسمانی
عادي متولد شده است . اصل و نسب او به حضرات داود و سلیمان میرسد. از دیگر نشانههاي او این است که صداقت و پارسایی
او از بدو تولد به بعد دائما در حال افزایش بوده و به خاطر فضیلت و اعمال شایسته خود، به عالیترین و والاترین درجات تکامل
روحانی دستخواهد یافت. ب) ماشیح در هر دوره امکان آمدن ماشیح در هر دوره وجود دارد امانه به این معنی که او در وقت
مناسب براي ظهور ازآسمانها پائین آمده و در زمین ظاهر خواهد شد. بلکه او همیشه روي زمین است، بشري خاکی با پایه و مقام
در هر دوره، فرزندي از خاندان یهودا به دنیا » . بسیار مقدس و روحانی (صدیق) که در هر دوره وجود داشته و حاضر و ناظر است
میآید که براي مقام ماشیح، برازنده است . روزي که زمان گئولا (نجات نهایی) فرا رسد، نشاماي (روح) مخصوص و از قبل
صدیق اهدا خواهد شد. ربی مشه سوفر این موضوع را چنین توضیح میدهد: مشه (حضرت » موجود ماشیح پایین آمده و به آن
موسی) ناجی اول بنی اسرائیل، به هشتاد سالگی رسید و هنوز از اینکه بنی اسرائیل را نجات خواهد داد، اطلاعی نداشت و آن را
او در ابتدا از این امر سرباز زد و ،«... بیا و من تو را به نزد فرعون میفرستم » : احساس نمیکرد. حتی هنگامی که خداوند به او گفت
حاضر به قبول این ماموریت نشد. همین قضیه درباره ناجی نهایی (ماشیح) نیز صدق میکند. درباره شائول (اولین حاکم بنی
اسرائیل) نیز مشاهده شد که آن روح قدسی که آن را قبلا در وجود خود اصلا احساس نکرده بود، بعد از این که به عنوان پادشاه،
روح خداوند بر او خواهد » : مسح شد بر او واقع شد. ج) شخصیت و صفات خاص ماشیح یشعیان نبی در وصف او چنین میگوید
آمد، روح عقل و فهم، روح تدبیر و توانایی، روح دانش و ترس الهی. و او با ترس الهی الهام میگیرد، با دید چشمانش قضاوت
نخواهد کرد و با شنیده گوشهایش فتوي نخواهد داد. تهیدستان را با عدالت داوري کرده و براي افتادگان زمین، با تساوي حقوق
تصمیم خواهد گرفت، و (ظالمان) زمین را با عصاي (سخن) دهان خود میکوبد و شریران را با نفس (نسیم) لبهاي خود از بین
صفحه 30 از 62
عقل و دانش او از حضرت سلیمان نیز بیشتر خواهد بود. او از پدران قوم یهود » :( طبق عقیده هارامبام (موسیبن میمون .« خواهد برد
.« (ابراهیم، اسحق و یعقوب) و نیز از همه انبیاي بنیاسرائیل که پس از حضرت موسی برانگیخته شدند، بلند مرتبهتر خواهد بود
2. برگرفته از مقدمه . پینوشتها: 1. برگرفته از: نشریه بینا (ارگان انجمن کلیمیان تهران)، سال اول، ش 4، مرداد و شهریور 1378
نجات بخشی از ادیان ، محمدتقی راشد محصل، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. » کتاب
منتقم دادگر
1. طرح مساله مساله مهدویت از جمله مسایلی است که در روایات اسلامی تاکید بسیاري بر آن شده است. در بین روایات مربوط به
ارواحنا فداه، میباشند که بطور کلی شاید بتوان این روایات را ،« هدف قیام امام عصر » ابعاد مساله مهدویت، روایاتی عهدهدار تبیین
یملا الارض قسطا و عدلا) و ) « پر کردن جهان از عدل و داد » به دو دسته تقسیم کرد: الف) روایاتی که هدف ظهور آن حضرت را
امور مربوط به آن معرفی میکنند که برخی 123 روایت ( 1) و برخی دیگر 132 روایت ( 2) از مراجع شیعه و سنی در این باره
انتقام خون اباعبدالله ، علیهالسلام، یا انتقام پیامبران و... شمرده و آن حضرت » شمردهاند. ب) روایاتی که هدف ظهور آن حضرت را
3) و امثال آن معرفی مینماید. امام صادق، علیهالسلام، در ذیل حدیثی طولانی در وصف یاران آن ) « الطالب بدم المقتول بکربلا » را
و شعار آنان اینست اي خونخواهان حسین ! (یا لثارات الحسین، علیهالسلام) ( 4) اکنون این سؤال مطرح است » حضرت آورده است
که هدف قیام آن عصاره هستی و یگانه عصر، کدام امر است؟ یکی از این دو، یا هر دو؟ آیا هدف آن بزرگوار اولا برگزاري قسط
و عدل جهانی و سپس انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت، علیهمالسلام، است؟ یا یک هدف بیشتر ندارد؟ اگر چنین است آن یک
هدف چیست؟ مدعا اینست که آن یگانه عصر در هدف هم یگانه است ;هدف او یک چیز بیشتر نیست، آنهم انتقام خون امام
حسین، علیهالسلام، که خود عین برقراري قسط و عدل جهانی است! 2. مقدمه اما بیان اینکه چگونه برقراري قسط و عدل جهانی
1 برقراري قسط و -2 ( همان انتقام خون حسین، علیهالسلام، است و بالعکس، نیازمند به مقدماتی است که در ذیل میشمریم. ( 5
عدل هدف زمینی ارسال رسل و انزال کتب برقراري قسط و عدل هدف زمینی ارسال رسل و انزال کتب است که در پرتو آن
کمالات انسانی هم به غایتخود خواهد رسید و انسان به کنه عبودیت و قرب ربوبیت نایل خواهد شد. پر واضح استبرقراري قسط
و عدل فقط در بعد اقتصادي یا سیاسی، اجتماعی و حتی آمیزهاي از ایندو و به تنهایی وجهه همت رسولان الهی نیست ;اگر نگوییم
چنین چیزي اصلا امکان ظهور ندارد مگر بر پایه اعتدلال اخلاقی و بینشی. بر اساس عدالت اقتصادي و سیاسی گرچه تشکیل
حکومت و برقراري قسط و عدل اقتصادي، سیاسی مورد توجه پیامبران الهی بوده است، اما آنها توجه همه جانبه به عدل و قسط
قائم بالقسط (عدل » اتمام مکارم اخلاق بودهاند (عدل اخلاقی) و هم » داشته و عدل جامع را طلب میکردند ;یعنی هم مبعوث براي
2 اصالت اعتدال اخلاقی و رابطه آن با عدل اقتصادي، سیاسی در اینکه رابطه تنگاتنگی بین اعتدال اخلاقی و - اقتصادي سیاسی). 2
عدل اقتصادي سیاسی هست، خیلی نیازمند استدلال نیستیم. واضح است اقامه قسط و عدل (اجتماعی، سیاسی و اقتصادي) از غیر
عادل (ظالم) محال است، چرا که فاقد شئی نمیتواند معطی شئی باشد. برقراري قسط و عدل لازمهاش بودن اعتدال اخلاقی و بینشی
من لا معاش له لامعاد له (کسی که معاشش تامین نگردد، معادش » در متولیان اقامه چنین چیزي است. و از آنسو نیز بر اساس اصل
اقتصادي اند، » سیاسی و » که بر هم زنندگان قسط و عدل « قارونها » و « فرعونها » نیز راست نیاید)، چگونه ممکن است در زیر یوغ
ظالمین مردم مستضعف به استثمار کشیده شده و به « زر » و « زور » خیل مردم بتوانند به اعتدال اخلاقی برسند؟ روشن است که با
عبادت غیر خدا رو خواهند آورد و از اعتدال اخلاقی و بینشی روز به روز دورتر خواهند شد که تاریخ گواه بر این مدعاست و از
همین رو مبارزه با فرعونها و قارونها از رؤوس برنامه مبارزاتی انبیا براي برقراري قسط و عدل همه جانبه بوده است. اما سخن در این
است که علی رغم این رابطه تنگاتنگ کدامیک اصل است؟ به فرموده شهید بهشتی، رحمۀاللهعلیه: در جامعه اسلامی زیربناي همه
صفحه 31 از 62
عدلها، عدل اخلاقی است و حتی عدل اقتصادي و عدل سیاسی به دلیل نقشی که در عدل اخلاقی دارد مورد توجه است. ( 6) سر
مطلب در این است که عدل اخلاقی بیش از سایر عدلها با اهداف عالیتر خلقتسنخیت دارد. توضیح اینکه هدف اصلی
خلقتیعنی کنه عبودیت و رسیدن به قرب الهی مقدماتی دارد که البته به بیان شهید مطهري، رحمۀاللهعلیه، مقدمات آلی ( 7) نیستند،
بلکه داراي ارزش ذاتیاند. از این مقدمات میتوان قسط و عدل اقتصادي، سیاسی و هم اخلاقی را نام برد که ارزش آنها بسته به در
برداشتن میزانی از هدف عالی در آنهاست. براي مثال نسبتبه هدف رسیدن به دانشگاه، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان
مقدماتاند ;اما تحصیلات ابتدایی گرچه چیزي نیست که پس از رسیدن به مرحله بالاتر دیگر بیارزش شود و وجود و عدمش
بالسویه گردد، بلکه عدم آن مرتبه بالاتر را از بین میبرد (دقتشود) اما روشن است که به اندازه تحصیلات دبیرستان در بر دارنده
معلومات دانشگاه نیست ;از اینرو میتوان گفت تحصیلات دبیرستان اصل استیا به تحصیلات دانشگاه نزدیکتر است. ( 8) در قسط
و عدل هم سخن همینگونه است ;گرچه برقراري قسط و عدل اقتصادي، سیاسی و اخلاقی همه مقدمه رسیدن به قرب الهی هستند
اما چون قرب الهی بیش از عدل اقتصادي، سیاسی با اعتدال اخلاقی هم سنخ است، اعتدال اخلاقی در بین این سه، اصل به شمار
آمده و آندو و به نوعی مقدمه (البته مقدمه با ارزش ذاتی نه آلی) براي آن میشوند و در مرتبه پایینتر قرار میگیرند. نشانه این
اگر در مقطعی از زمان دیدیم که عدل اخلاقی » اولویت جایی نمود مییابد که به فرض اینها با یکدیگر معارض شوند که با این مبنا
را باید قربانی کنیم تا به عدل اجتماعی یا عدل اقتصادي برسیم حق نداریم اولویت را به عدل اقتصادي و اجتماعی بدهیم و عدل
اخلاقی را قربانی کنیم. ( 9) از اینرو نظام عدالت اقتصادي و سیاسی که مورد توجه مسلم اسلام هم میباشد، باید بر اساس مبانی
عدل اخلاقی تنظیم شود و در چارچوب آن به رشد و اعتلا برسد و نه تنها حدود و ثغور آن را تضییع نکند که موجب کمال و
لازمه رسیدن به عدل جامع قانونی که بیانگر رابطه این ارکان با هم بوده و مناسبات بین « الگو » قانون و » 3- بالندگی آنهم گردد. 2
اینها را براي نیل به هدف اعلی به شکل معتدل و کامل تنظیم نماید، همان شرایع آسمانی و در اسلام ;کتاب و سنتیا به طور
ما است ;اما فقط همین قانون کافی نیست در کنار انزال کتب، ارسال رسل - یعنی تجسم عینی قانون عدل جامع « فقه مستند » خلاصه
- هم لازم است تا بتوان آن را به اثبات رساند. اقامه قسط و عدل علاوه بر قانون جامع و فراگیر نیاز به قائم به قسط عادل هم دارد
4 نظام اسلامی، نظام امامت عدل نه امام عادل نظام اسلامی - یعنی نظامی که هدف این جهانی آن - که همان مقام امامت است. 2
اقامه قسط و عدل همه جانبه است - نظامی است مبتنی بر امامت عدل نه امام عادل. بدین معنی که فقط با قرار گرفتن امام عادل در
راس هرم قدرت نظام اسلامی تمام نمیشود، بلکه باید تمام مخروط قدرت از بالا تا پایین داراي سزاواري و شایستگی باشد و
اصطلاحا عنصر عدالت در همه سطوح حکومتساري و جاري باشد. این نظام را نظام امامت عدل میگویند. ( 10 ) به طوري که
وزیر و وکیل و استاندار و... هم بسان مرجع تقلید و امام جماعت و... داراي عدالت اخلاقی و بینشی بوده تا بتوانند چارچوب نظام و
5 ملازمه نظام امامت عدل و رسیدن به عدالت - حرکت آن را بر محور عدل همه جانبه اخلاقی، اقتصادي، سیاسی رهنمون شوند. 2
همه جانبه ممکن است چنین توهم غلطی در بسیاري از اذهان باشد که وزیر و وکیل و... چه لزومی دارد که داراي عدالت اخلاقی و
ارزشی باشند او که امام جماعت و مرجع تقلید نیست، همین قدر که کار خویش را بدرستی انجام دهد کفایت میکند! به دیگر
سخن اینکه کارگزاري صالح براي کار است که قوانین را مو به مو اجرا کند حال فاسق باشد یا عادل. فرقی نمیکند و به حرکت
نظام به سوي اهداف الهی خویش ضربهاي وارد نمیکند! بطلان این فرضیه ظاهر الصلاح با اندکی تامل و هم نگاه به تجربه طولانی
تاریخی واضح میشود. مخروط امامتبه سان پیکري است که با بودن یک میکروب در درون آن دیگر اعضا هم مصون نخواهند
ماند و به آرامی کل سیستم به سوي فساد میل خواهد کرد که نتیجه آن تصویب قوانین فاسد و ظالمانه یا مغایر با اهداف اصلی نظام
و یا اخذ تصمیمات از روي هواپرستی و منافع شخصی و حزبی و... خواهد بود که حرکت کل نظام را به سوي هدف اصلی کند یا
منحرف میکند. شهید بهشتی، رحمۀاللهعلیه، در این باره میفرماید: در جامعهاي که قرار است مردم به سوي اصل جامع
صفحه 32 از 62
هدایتبشوند اداره کنندگان آن جامعه باید جامعه را بر محور عدل بگردانند و این در صورتی امکان دارد که مسؤولین خود عادل
باشند. آیا عدالت آنها باید در حدي باشد که مقررات را مو به مو اجرا کنند؟ نه، مساله بالاتر از اجراي مقررات است ;اگر در او
3- تبیین با ( تقوا و ایمان [عدل اخلاقی] نباشد، عملا دیده خواهد شد که قسمتهایی از امور جامعه بر محور غیر عدل میگردد. ( 11
بیان این مقدمات کلی اکنون به این مطلب میرسیم که اساسا در واقعه سال 61 هجري چه روي داد؟ به طور کلی آنچنان که از
مضامین روایات و زیارات ماثوره به دست میآید ;کربلا تبلور ظلمی بزرگ بود که در مدت زمانی نه چندان دراز به نهایت رشد
خود رسید و به شکل مصیبتی هولناك ظاهر گردید. آنچه در سقیفه رخ داد، انعقاد نطفه آن ظلم - یعنی انکار ربوبیت تشریعی
خداوند و عوض کردن طرح و نقشه خداوند براي تدبیر آدم و عالم - بود که بعد از پیامبر خدا، صلیاللهعلیه وآله، از آن سخن رفته
است. ( 12 ) بر اساس قوانین و احکام الهی چنین خواسته شده بود که بعد از پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوآله، اهل بیت آن حضرت در
با وجود معصومانه خویش سیاست عباد کرده و جامعه را به سوي » و « قانون عادلانه خداوند » مسند حکومت قرار گیرند تا بر اساس
قسط و عدل همه جانبه سوق دهند تا در پرتو آن بندگان بتوانند به کمال بندگی خویش یعنی قرب الهی نایل آیند. اما توطئه سقیفه
طرح خداوندي بود که در پی آن اهل بیت، علیهمالسلام، از رتبه الهی خویش در عالم اثبات ( 13 ) (یعنی این » عملیاتی علیه این
دنیا) سلب شد و به جاي امام عادل، کسانی دیگر بر مسند نشستند و لاجرم مخروط امامت عدل هم تشکیل نشد، بلکه در مخروط
امامت فساق و جهال، بسیاري صاحب منصب شدند یعنی اکثر رانده شدگان از مدینه و حزب منحله اموي. در زیارت شریف
« مخروط امارت جور » عاشورا میخوانیم: لعن الله امۀ دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها... با تشکیل این
واضح بود که حتی با وجود قرآن و تا اندازهاي سنت نبوي، کار جامعه بسوي عدل نگرایید و طولی نکشید که ظلم و جور، گسترش
یافت. عدالتسیاسی نبوي جاي خود را به حکومت فاشیستی اموي داد و قسط و عدل علوي جاي خود را به کاخهاي سبز و سرخ
قاسطین بخشید. گرچه این ظلم عظیم همان روزها هم براي عدهاي اندك تبلوري روشن داشت، اما کربلا عرصه تبلور جهانی و
برهنه و عیان شدن این ظلم عظیم و فربه در دورهاي کوتاه اما بسیار درس آموز بود که به شکل مصیبتی جانگداز و ابدي و ماندگار
تبلور یافت. در این عرصه عادلترین بلکه معصومترین بندگان خدا با وضعی عجیب زیر یوغ فاسدترین افراد به مذبح رفت و
فاسقترین و بدکارترین آنها به مسند امارت تکیه زد و مخروط امارت جور را تمکین و گسترش داد. 4- تکمیل از بیانات گذشته به
دست میآید که آنچه در روایات درباره انتقام امام عصر، ارواحنا فداه، از قاتلین اباعبدالله، علیهالسلام، آمده است، ( 14 ) مراد از
انتقام کشتن جانیان کربلا نیست که آنها را مختار ثقفی و امثال او کشتند و از آنها چیزي امروز باقی نمانده است تا کشته شوند.
همانا انتقام او واژگونی مخروط امارت جور است که تا عصر ظهور به شکل عظیمی تنومند شده و عالم را گرفته است و نشانه آن
ظهر الفساد و فی البر و البحر بما کسبت ایدي الناس ( 15 ) که از نشانههاي » هم پر شدن دنیا از ظلم و جور و فساد و تباهی است
تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها » ، دولت کریمه امام عصر، ارواحنا فداه » حتمی ظهور آن حضرت است. از این رو خصوصیت اصلی
مخروط امامت جهانی عدل جامع زیر مجموعههاي این امام همام » النفاق و اهله ( 16 ) است. یعنی با قرار گرفتن امام عادل در راس
هم عادل خواهند بود و آنها اهل واقعی اسلامند و با این مخروط امامت است که با سریان عدل اخلاقی در پیکره آن و درك
صحیح قانون الهی عدل جامع (قرآن) و عمل به آن، کار دنیا به سوي عدل و قسط ره خواهد پیمود و این نقطه جمع انتقام خون
حسین، علیهالسلام، و اقامه قسط و عدل توسط امام عصر، ارواحنا فداه، میباشد. پینوشتها: 1. مهدي موعود، ترجمه بحارالانوار،
ج 13 ، علی دوانی، ص 5 ;منتخب الاثر، آیۀالله صافی گلپایگانی. 2. محاضرات فی الالهیات، آیۀ الله جعفر سبحانی، تلخیص علی
3. صحیفۀ المهدي، جواد قیومی اصفهانی، ص 218 ;مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، دعاي ندبه. . ربانی گلپایگانی، ص 566
5. مقدمات این بحثبااستفاده از سخنان حکیمانه استاد ارجمند شهید آیۀالله بهشتی تنظیم . 4. مهدي موعود، علی دوانی، ص 1100
7. مقدمات آلی . 4، ص 13 /4/ عدالت در جامعه اسلامی ، شهید بهشتی، روزنامه جمهوري اسلامی، شنبه 73 » شده است. 6. مقاله
صفحه 33 از 62
مقدماتی هستند که پس از رسیدن به هدف فاقد ارزش هستند مثل مقدمه بودن سنگ براي رد شدن از رودخانه که ارزش آن فقط
براي رد شدن است و با رسیدن به آن سوي رودخانه دیگر براي ما ارزشی ندارد. 8. براي توضیح بیشتر ر. ك: وحی و نبوت، شهید
عدالت در » عدالت در جامعه اسلامی ، شهید بهشتی. 10 . براي توضیح بیشتر ر. ك: مقاله » مطهري، فصل هدف بعثتها. 9. مقاله
عدالت در جامعه اسلامی ، شهید بهشتی. 12 . براي » جامعه اسلامی ، شهید بهشتی، و مقاله مکتب و تخصص از ایشان. 11 . مقاله
نمونه ر. ك: زیارت عاشورا، مفاتیح الجنان. 13 . توجه به این نکته مهم است که رتبه اهل بیت در عالم اثبات دفع شد نه در عالم
ثبوت، چراکه آنها عندالله و در نفس الامر برترین بندگان خدا و هم والیان اویند اما در عرصه دنیا بسا که مقام آنها درك نشده و تا
،367- یک همشهري عادي در چشم مردمان تنزل یابند. 14 . براي نمونه مرحوم کلینی در کتاب شریف اصول کافی، ج 2، ص 366
چون کار حسین، علیهالسلام، چنان شد که شد (اصحاب و جوانهایش کشته » : روایتی از امام صادق، علیهالسلام، نقل میفرماید که
شدند و خودش تنها ماند) فرشتگان به سوي خداوند شیون و گریه برداشتند و گفتند: با حسین، علیهالسلام، برگزیده و پسر پیغمبرت
چنین رفتار کنند؟ پس خداوند شبح و سایه حضرت قائم، علیهالسلام، را به آنها نمود و فرمود با این انتقام او را میگیرم . 15 . دعاي
عهد، مفاتیح الجنان ;عبارت مزبور بخشی از آیه قرآن است که در این دعا آمده است. 16 . دعاي شریف افتتاح، صحیفۀ المهدي،
جواد قیومی اصفهانی، ص 244 ;و هم مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی ;ترجمه این فراز دعا چنین است: (خدایا ما مشتاق آن
دولت کریمهایم که) با آن اسلام و اهلش را عزت بخشیده و نفاق و اخلش را ذلیل و خوار گردانی.
هدایتشده پیروز
منتشر و در دسترس علاقهمندان به این دایرة المعارف بزرگ قرار گرفت. CD هدایتشده پیروز در سال 1996 میلادي به شکل
دایرة المعارف بریتانیکا علاوه بر داشتن مقالاتی در زمینه علوم تجربی داراي مقالاتی در زمینه علوم انسانی و علوم مذهبی نیز
میباشد. تهیه کنندگان این دایرة المعارف در مورد معرفی امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، نیز مقالاتی را ارایه دادهاند. بررسی این
مقالات نشان میدهد که نویسندگان آنها اطلاع چندانی از موضوع مهدویت در اسلام نداشتهاند و در بسیاري از موارد، اطلاعات
غلط و تحریف شده درباره ولی عصر، عجلاللهتعالیفرجه، به استفاده کنندگان از این دایرة المعارف ارائه دادهاند. آنگونه که هر
چند انسان خوشبین باشد، نمیتواند برخی از نادرستیها را در این مقاله نادیده انگارد. و جاي این پرسش باقی میماند که چرا
نویسندگان دایرة المعارف، در این زمینه به منابع و مآخذ معتبر و مستند شیعه و سنی مراجعه نکردهاند. در حالی که عالمان و
پژوهندگان شیعه از صدر اسلام تا به امروز کتابهاي ارزشمندي در موضوع مهدویت تدوین نمودهاند، و مقاله نویسان بریتانیکا
میتوانستند براحتی با حوزههاي علمی تشیع و مراکز تحقیقاتی در ایران و یا سایر نقاط جهان تماس برقرار نمایند و از آثار اصیل و
منابع معتبر تشیع و تسنن بهره ببرند، و اطلاعات کاملی نسبتبه امر مهدویتبه دست آورند. این مورد و دیگر موارد، از این دست،
نشانگر آن است که نه تنها بسیاري از مستشرقان و اسلام شناسان غربی، بلکه مراکز مهم تحقیقی غرب نیز، در بررسی عقاید آئین
تشیع و مکتب اهلبیت، علیهمالسلام، در پی آن نبودهاند که آنچه را مینویسند، مستند به مراجع دست اول و مآخذ معتبر شیعه و
سنی باشد. از این رو یک دانش پژوه و محقق مسلمان، براي دریافت معارف دینی و حتی تاریخی خود، نمیتواند به آثار تحقیقی و
تجزیه و تحلیل غربیان، به چشم وثاقت و اطمینان بنگرد و به آنها مراجعه نماید، تا چه رسد به اینکه آنها را مبناي نگرش و دین
مهدي » آخر الزمان در مذاهب اسلام و زرتشت و » باوري و تحقیق خود قرار دهد. در این نوشتار، ابتدا ترجمه دو مقاله تحت عناوین
، از دایرة المعارف بریتانیکا آورده شده و سپس به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت. ذکر این نکته ضروري است که پاسخ تمامی
شبهات و اتهامات وارده در دو مقاله مذکور و دیگر موارد، در سخنان معصومین، علیهمالسلام، و آثار بزرگان و علماي تشیع،
رضواناللهتعالیعلیهم، و حتی برخی از علماي اهل سنتبا بهترین شکل، موجود بوده و با مراجعه به آنها جاي هیچگونه تردید و
صفحه 34 از 62
ابهامی باقی نمیماند. بنابراین در این مقاله صرفا به جمع آوري و نقل پارهاي از این پاسخها اقدام شدهاست. امید آنکه این تلاش
ناچیز، در کنار خدمات ارزشمند مرزداران عالم تشیع مورد لطف و رحمتحضرت بقیۀاللهالاعظم، ارواحنافداه، قرار گیرد. ترجمه
مقالهها: دکترینهاي مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب اسلام و زرتشت اسلام دینی نیست که در آن ظهور منجی
انتظار برود، و جایی براي مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد. با این همه به طور تدریجی و شاید تحت تاثیر مسیحیت عقیده به
یک اعاده کننده آخر الزمانی ایمان از نسل پیامبر و یا به عنوان عیساي رجعت کننده در آن مطرح گردیده که معمولا از او به نام
مهدي یاد میشود، که به معناي کسی است که به طور الهی هدایتشده است. بعد از ظهور عیسی، روز قیامتشروع میشود. خوبها
وارد بهشت و شریران به داخل جهنم خواهند افتاد. بهشت و جهنم داراي مراحل مختلفی براي مجازات خوبی و بدي میباشد. دوره
قبل از پایان جهان به صورت بدبینانهاي مورد نگرش قرار گرفتهاست. خداوند، خودش جهان بدون خدا را ترك و رها خواهد کرد.
کعبه (زیارتگاه بزرگ و مقدس جهان اسلام) ناپدید خواهد شد. نسخههاي قرآن تبدیل به اوراق خالی میشود و کلمات آن از
خاطرهها محو میگردد. پس آن گاه پایان فرا میرسد. در اسلام اهل سنت تمام این موضوع بیشتر به صورت افسانهآمیز بیان
شدهاست تا به صورت یک اصل مسلم مذهبی. البته تمام مسلمانان متعصب ( 1) به آمدن یک اعاده کننده نهایی ایمان، اعتقاد
دارند. در زمانهاي بروز بحران و اضطرابات سیاسی یا مذهبی، توقع براي ظهور مهدي افزایش یافته و موجب قیام تعداد زیادي از
مهدي سودانی است که در سال 1881 م. شورشی « محمد احمد » کسانی که خود را مهدي میخوانند، شدهاست. بهترین نمونه آن
را بر علیه دولت مصر بر پا کرد و بعد از چندین پیروزي پی در پی، دولت مهدي را به وجود آورد و تا سال 1898 م. که توسط
در سودان شکستخورد، دوام آورد. در آیین مسلمانان شیعه (که به ، (KITCHENER) « کیچینیر » فرمانده ارتش انگلیس به نام
واگذاري رهبریت روحانی در خانواده علی، علیهالسلام، پسر عمو و داماد محمد،، صلیاللهعلیهوآله، اعتقاد دارند) نظریه مهدي،
بخش اساسی اعتقادات آنها را تشکیل میدهد. در میان شیعیان اثنی عشري که اصلیترین گروه شیعیاناند، اعتقاد بر این است که
مهدي منتظر، امام یا رهبر مذهبی دوازدهم است که مخفی شده و از مکان پنهان خود مجددا ظاهر خواهد شد. عقیده به مهدي در
الحکیم » ایجاد مذاهب جدید و یا فرقههاي شیعه نیز نقش داشتهاست. به عنوان مثال، میتوان از اعتقاد دروزيها نام برد که معتقدند
1021 م. سلطنت کرد) و تصور میشود آخرین نماینده الهی پیامبر باشد، در خلیفه مصري سلسله فاطمیون (که در سالهاي 996
آخرالزمان (هزار سال بعد از ظهورش در اواخر قرن نهم) باز خواهد گشت تا حکومتخود را بر تمام جهان بر پا کند. دیگر
چهرههاي منجیان اسلامی عبارتند از: میرزا غلام احمد، بنیان گذار فرقه احمدیه [ قادیانی] که در اواخر قرن نوزدهم خود را به
عنوان مسیح و مهدي معرفی کرد. و همین طور میرزا علی محمد شیرازي در ایران که بنیانگذار مذهبی بود که بعدا به نام
هائیتشناخته شد. او در سال 1844 م. اعلام کرد که باب (دروازه) میباشد. این اعلام مصادف با هزارمین سالگرد غیبت امام
دوازدهم بود. آئین زرتشتی، مذهبی استبا یک افق کاملا آخرالزمانی;زیرا تاریخ جهان در این مذهب میدان جنگی است که در
آن نیروهاي روشنایی و خوبی، با نیروي ظلمت و بدي مبارزه میکنند. اگر چه عقیده به یک فرد مشخص نجاتبخش جنبه اساسی در
نظام زرتشتی ندارد با این وجود چنین فردي حتما قیام خواهد کرد. گفته شده است دولت زرتشت، پیامبر ایرانی (قرن ششم قبل از
میلاد) در پایان تاریخ چهار مرحلهاي جهان که هر دوره آن 3000 سال به طول میکشد گشوده خواهد شد و به فاصله هر 1000
سال، سه نجاتبخش دیگر که از پسران زرتشت محسوب میشوند و بعد از مرگ وي به دنیا خواهند آمد، در پی وي ظاهر خواهند
نام دارد که در پایان جهان ظاهر خواهد شد و (SAOSHYANT) و یا سائوشیانت (SOSHYANS) شد، آخرین آنها سوشیانز
خداوند وظیفه بر پایی آخرین حکومت جهان و رستاخیز مردگان را بر عهده وي خواهد گذاشت. مهدي واژه عربی: به معنی
شخصی که به طور الهی هدایتشدهاست. و در آخرالزمانشناسی اسلامی عبارت است از منجی که انتظار ظهورش میرود و زمین
را از عدالت و برابري پر خواهد کرد. دین راستین را اعاده خواهد نمود و در طی یک دوره کوتاه طلایی که هفت، هشت و یا نه
صفحه 35 از 62
سال تا قبل از پایان جهان طول خواهد کشید، راهنمایی مردم را بر عهده خواهد گرفت. قرآن (کتاب مقدس اسلامی) اشارهاي به او
ندارد و به هیچ حدیث (گفته منسوب به محمد پیامبر، صلیاللهعلیهوآله) قابل اعتمادي نیز در مورد مهدي نمیتوان استناد کرد.
بسیاري از علماي متعصب سنی اعتقاد به مهدویت را زیر سؤال میبرند. اما این اعتقاد، بخش ضروري اصول عقاید شیعیان میباشد.
به نظر میرسد عقیده به مهدي در دورههاي اغتشاش و عدم امنیت مذهبی بر تحولات سیاسی اوایل اسلام (قرنهاي هفتم و هشتم
میلادي) رواج یافته باشد. شاید مختار بنابو عبیده ثقفی، رهبر شورش مسلمانان غیر عرب در عراق، در سال 686 م. اولین کسی باشد
که از این نظریه براي نگهداشتن یاران خود در کنار یکی از پسران علی، علیهالسلام، (داماد پیامبر، صلیاللهعلیهوآله) به نام محمد بن
حنفیه، استفاده کرد. حتی بعد از مرگ محمد بن حنفیه نیز این اعتقاد ادامه یافت. ابوعبید [مختار] فکر میکرد که مهدي یا همان
محمد حنفیه زنده مانده است و در معبد خود در حالت پنهانی (غیبت) زندگی میکند. و مجددا ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را
نابود کند،در سال 750 م. انقلابیان عباسی از پیشگوییهائی که در آن هنگام درباره آخرالزمان رایجبود، استفاده کردند. این
پیشگوییها میگفت که مهدي از خراسان که در مشرق قرار دارد، قیام خواهد کرد و پرچمهاي سیاهی را حمل میکند. اعتقاد به
DE). « لاس ناواس دو تولوسا » مهدي در هر زمان که بحرانی رخ میدهد، مورد تاکید قرار میگیرد، بنابراین بعد از جنگ
در سال 1212 م. که بیشتر خاك اسپانیا از دست اسلام خارج شد. مسلمانان اسپانیایی حدیثی را بین TOLOSA) (LAS NAVAS
خود، رد و بدل میکردند که منسوب به پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، بوده و پیشگویی میکرد که اسپانیا مجددا توسط مهدي فتح
خواهد شد. در هنگام تصرف مصر توسط ناپلئون نیز شخصی ادعا کرد که مهدي است و در دوره کوتاهی در مصر سفلی ظاهر شد.
از آنجایی که مهدي اعاده کننده قدرت سیاسی و خلوص دینی اسلام است، در جامعه اسلامی این عنوان مورد ادعاي انقلابیون قرار
عبیدالله مؤسس سلسله فاطمیون » کرفته است. بویژه شمال آفریقا شاهد تعدادي از این مدعیان، به نام مهدي بوده است. مهمترین آنها
محمد احمد مهدي » در قرن دوازدهم میلادي و « موروکو » محمدبن تومرت بنیانگذار نهضت المهاد در » . (در سال 909 م.) است
سودانی که در سال 1881 م. بر علیه دولت مصر، شورش کرد نیز از این جملهاند. پاسخ به اشتباهات و انحرافات: اینک به نحو
اسلام دینی نیست که در آن ظهور منجی » : اجمال و اختصار به پاسخ اشکالات فوق میپردازیم. نویسندگان مقالات مزبور معتقدند
براي پاسخ میگوییم: اسلام دینی است که اساس تعلیمات خود را .« انتظار برود و جایی براي مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد
برتذکرات فطري پایه گذاري کرده، و از فطرت انسانها به عنوان گنجینه عظیمی از ودیعههاي الهی بهره برده و آن را پشتوانه اصول
معارفی و تربیتی خود قرار داده است. یکی از اصول غیر قابل انکار فطري که همواره در طول تاریخ بشري توسط ادیان و مذاهب
تکرار شده، موضوع فرارسیدن روز موعودي است که عموم رسالتهاي آسمانی با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهاي طولانی
2) در این زمینه ) « صدر » و نگرانیهاي جا نفرسا، انسانیت مسیري مطمئن و قرارگاهی مجهز براي تلاشهاي آرمانی خود بیاید. شهید
میگوید: انتظار آیندهاي اینچنین، تنها در درون کسانی که با پذیرش ادیان، جهان غیب را پذیرفتهاند راه نیافته، بلکه به دیگران نیز
سرایت کرده است. تا آنجایی که میتوان انعکاس چنین باوري را در مکتبهایی که جهتگیري اعتقادي شان، با سر سختی، وجود
غیب و موجودات غیبی را نفی میکند، مشاهده کرد. براي مثال، در ماتریالیسم دیالکتیک که تاریخ را بر اساس تضادها تفسیر
میکند نیز روزي مطرح است که تمامی تضادها از میان میرود و سازش و آشتی حکمفرما میگردد. بدین سان میبینیم که تجربه
درونی که بشریت در طول تاریخ در مورد این احساس داشته، درمیان دیگر تجربههاي روحی، از گستردگی و عمومیتبیشتري
برخوردار گردیده است. دین اسلام نیز در عین حال که به این احساس روحی همگانی، استواري میبخشد ;با تاکید بر این عقیده
که زمین همانگونه که از ظلم و بیداد پر شود ;از عدالت و دادگري آکنده خواهد گشت، به این احساس، ارزش عینی بخشیده و
جهت فکري باورمندان به این اعتقاد را، به سوي ایمانی به آینده روشن، متوجه میسازد. نگاهی به ادبیات مذهبی در ادیان الهی و
حتی آیینهاي بشري نشان دهنده اعتقاد دیرینه انسانها به روز موعود است که در آن عدالتبه دست مصلحی جهانی، در سرتاسر
صفحه 36 از 62
آفاق گسترده میشود. تکرار اصل ظهور یک منجی و نیاز به آن، دلیلی بر فطري بودن این احساس است. اعتقاد به ظهور یک منجی
موعود نه فقط در دین مسیحیتبلکه در دیگر ادیان الهی و یا حتی آئینهاي بشري مورد بحث و تاکید قرار گرفته است. به عبارت
دیگر این امر یک اعتقاد فطري است که در طول تاریخ بشري توسط سفیران الهی پیوسته تذکر داده شده است. ( 3) اما ویژگی
اسلام به عنوان آخرین دین الهی در این است که جزئیات این امر را نیز مورد بحث قرار میدهد و ریشههاي فطري بودن عقیده به
مهدویت را نیز بیان میکند. محمد بن یعقوب کلینی (م 328 ق.) در کافی به اسناد خودش از حمران بن اعین، از ابوحمزه از امام
باقر، علیهالسلام، نقل میکند که فرمود: اخذ الله المیثاق علی النبیین و قال الستبربکم؟ قالوا بلی و ان هذا محمدا رسولی و ان علیا
امیرالمؤمنین و الاوصیاء من بعده، علیهمالسلام، و لاة امري و خزان علمی و ان المهدي، علیهالسلام، انتصر به لدینی و اظهر به دولتی
و انتقم به من اعدائی و اعبد به طوعا و کرها قالوا اقررنا ربنا و شهدنا. ( 4) خداوند از پیامبران میثاق و پیمان گرفت و فرمود: آیا من
پروردگار (مالک) شما نیستم؟ گفتند آري، سپس فرمود و اینکه این محمد، صلیاللهعلیهوآله، رسول من است و علی، علیهالسلام،
امیرالمؤمنین و جانشینان بعد از او، علیهمالسلام، ولی امر من (و اولی به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا بوسیله مهدي،
علیهالسلام، دین خود را یاري میکنم و دولتخود را توسط او نمایان میسازم، و با او از دشمنانم انتقام میگیرم و بوسیله او با
گردن نهادن یا اکراه، پرستیده میشوم. گفتند اي پروردگار ما، اقرار کردیم و گواه هستیم. این روایت نشان میدهد در عوالم قبل
از این عالم هنگامی که خداوند میثاق توحید را از پیامبران اخذ میکرد، میثاق ولایت چهارده معصوم را نیز از آنها اخذ کرد. این
اخذ میثاق در روایتهاي متعددي در مورد تمام انسانها وارد شده است. ( 5) نویسنده مقالات بریتانیکا در مورد مهدي، علیهالسلام،
ادعا کرده است که عقیده به مهدي در دورههاي اغتشاش و عدم امنیت مذهبی و تحولات سیاسی اوایل اسلام (قرنهاي هفتم هشتم
میلادي) رواج یافته است. با توجه به آنچه در مورد فطري بودن اعتقاد به ظهور منجی گفته شد، رواج اعتقاد به مهدي، در دورههاي
اغتشاش و عدم امنیت مذهبی و سیاسی، نه تنها تردیدي در اصل مهدویت ایجاد نمیکند بلکه تاکید دیگري بر فطري بودن آن
است. زیرا امور فطري هنگامی ظهور و بروز پیدا میکنند که انسان با مشکلات و مصائب شدیدي روبرو میگردد. در آن هنگام که
کشتی آسیب دیده در دل دریاي طوفانی دچار امواج میشود مسافران کشتی هر لحظه خود را در ورطه غرق شدن میبینند، براساس
فطرت، ناخودآگاه متوسل به یک نجاتدهنده میشوند که میتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا براي نجات خود مینمایند.
در صحنه اجتماعی نیز هر گاه امنیت و عدالت در جامعه دستخوش آسیب گردد همان یادآوري فطري باعث میشود افراد جامعه به
وجود منجی که میتواند امنیت و عدالت را برقرار کند، متوسل گردند. و انتظار ظهور چنین شخصی را در دل بپرورانند. البته در
چنین مواقعی همواره افرادي وجود دارند که بنابر دلایل مختلف مانند حس جاهطلبی، دخالتبیگانگان و یا حتی انگیزه اصلاح
اجتماعی، خود را به نام همان منجی موعود مینامند، و مقام وي را مدعی میشوند. در حقیقت هنگامی کالاي تقلبی رواج پیدا
میکند که نوع اصیل آن نیز وجود داشته باشد. و اگر طلایی وجود نداشت کسی نیز به عرضه طلاي تقلبی اقدام نمیکرد. بدیهی
است که از نظر شیعیان تمامی ادعا کنندگان ذکر شده در مقالات بریتانیکا غیر واقعی و دروغین میباشند. زیرا همگی آنها علاوه بر
نداشتن علایم امامت، نتوانستند به صورت جهانی به گسترش عدالت اقدام نمایند. نویسنده مقاله بریتانیکا مدعی است که قرآن،
کتاب مقدس اسلامی اشارهاي به او یعنی مهدي، علیهالسلام، ندارد و به هیچ حدیث قابل اعتمادي، یعنی گفته منسوب به محمد،
صلیاللهعلیهوآله، نیز در مورد مهدي نمیتوان اشاره کرد!! مراجعه به برخی آیات قرآن بطلان این ادعا را نشان میدهد، که از جمله
میتوان به آیات ذیل توجه نمود: هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دین الحق لیظهره علیالدین کله و لو کره المشرکون. ( 6) او همان
خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان غلبه و چیرگی دهد، هر چند که مشرکان ناخوش
داشته باشند. هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دین الحق لیظهره علیالدین کله و کفی بالله شهیدا. ( 7) او همان خدایی است که
رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا اینکه آن را بر تمام ادیان چیرگی و غلبه دهد و خداوند براي شهادت کافی است.
صفحه 37 از 62
یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون. ( 8) میخواهند تا نور خدا را با دهانهایشان فرو نشانند، در حالیکه
خداوند تمام کننده نور خود خواهد بود هر چند که کافران ناخوش داشته باشند. به صراحت این آیات دین اسلام به رغم خواسته
کافران و مشرکان باید بر تمام ادیان جهان چیره شود و این هدف و اراده خداي متعال است. باید از مدعیان پرسید آیا تاکنون چنین
اتفاقی در جهان افتاده است؟ و اسلام بر همه ادیان غالب و چیره گشته یا هنوز باید براي تحقق این فرموده خداي متعال در انتظار
بود و چشم به راه آنکس که رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، به وي بشارت داده، که این کار به دست تواناي او انجام خواهد شد.
انسان در شگفت میشود که چگونه حقایق نادیده انگاشته شده و افرادي که گویا از همان مصادیق بارز مخالفان در آیات فوق
هستند به کتمان یکی از بر جستهترین و بارزترین عقاید اسلامی که توسط رسول خدا بیان شد، پرداختهاند. روایات منقول از رسول
مهدي، علیهالسلام از منابع سنی و شیعی، افزون بر صدها حدیث است که در صدها کتاب و اثر، » خدا، صلیاللهعلیهوآله، در امر قیام
آمده است. قیام حجتحق در آخرالزمان تا آنجا قطعی است که اهل سنت از رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، نقل کردهاند که فرمود:
من انکر خروج المهدي فقد کفر بما انزل علی محمد، صلیاللهعلیهوآله. ( 9) هر کس قیام مهدي را انکار کند همانا بر آنچه بر
محمد، صلیاللهعلیهوآله، نازل شده، کفر ورزیده است. روایات انبوهی که بسیاري از آنها فوق حد تواتراند از طریق اهل سنت در
قیام مهدي، علیهالسلام، از سوي رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، نقل شده که از آن جمله است: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول
الله عز و جل ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا من ولدي اسمه اسمی. ( 10 ) اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند
بزرگ آن روز را طولانی خواهد کرد تا اینکه برانگیزد در آن روز مردي را از فرزندانم که نام او نام من است. المهدي حق و هو
معجم » من ولد فاطمۀ. ( 11 ) مهدي حق است و او از فرزندان فاطمه، علیهالسلام، است. در مجلدات اول و دوم از دوره پنج جلدي
احادیث الامام المهدي بیش از پانصد و چهل حدیثبه نقل از رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، آمده است که بیشتر آنها از طریق اهل
سنت روایتشده است. منابع و مآخذ دو مجلد 408 کتاب و رساله میباشد که حدود بیست اثر از آنها از شیعه و همگی مآخذ دیگر
مهدي، علیهالسلام و قیام و نهضت جهانی او ترسیم شده است. نکته مهمتر » از اهل سنت است. در این آثار انبوه ویژگیهاي فروانی از
مهدي . قیام او نگاشتهاند. از جمله » آنکه امر قیام مهدي در آخرالزمان تا آن پایه قطعی بوده که اهل سنت آثار مستقل در موضوع
کتابنامه امام مهدي نوشته علی اکبر مهديپور که بیش از دو هزار اثر تالیف شده در باب مهدویت را معرفی نموده، هفتاد » در خلال
نوشته مستقل از اهل سنت نیز شناسانده شده است. هم چنین مؤلف این اثر، در مقدمه خود مینویسد: هم اکنون بیش از یکصد جلد
کتاب خورشید » کتاب مستقل، از علماي اهل سنت در دست داریم که پیرامون آن موعود جهانی، نگارش یافته است. ( 12 ) در
مغرب ، تالیف محمد رضا حکیمی نیز بیش از چهل اثر از این دست گزارش شده که از آن جملهاند: - البرهان فی علامات مهدي
آخرالزمان، علی بنحسامالدین معروف به متقی هندي ( 975 ق.). - البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمد بن یوسف گنجی شافعی
658 ق.). - العرف الوردي فی اخبار المهدي، جلالالدین سیوطی ( 911 ق.). - صفۀالمهدي، ابونعیم اصفهانی ( 430 ق.). - )
عقدالدرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن یحیی بن شافعی (قرن هفتم). ( 13 ) - احقاق الحق و ازهاق الباطل، مجلد سیزدهم،
مجموعهاي از روایات اهل سنت و از منابع ایشان است در اینکه ائمه، علیهمالسلام، دوازده نفرند. و ویژگیهاي دوازدهمین امام،
احقاق الحق مجلد چهاردهم، نیز مجموعهاي است از روایات از طریق اهل سنت در تفسیر آیات قرآن کریم که » - . علیهالسلام
امام مهدي حماسهاي .ORTHODOX 2 . مربوط به اهل البیت، علیهمالسلام، و از جمله مهدي، علیهالسلام، میباشد. پینوشتها: 1
. 4. تفسیرالبرهان، ج 2، ص 47 ، ذیل آیه 172 ، سوره اعراف. 5 .13- 3. ر.ك: امام مهدي حماسهاي از نور، ص 14 .13- از نور، ص 14
7. سوره فتح . 6. سوره توبه ( 9)، آیه 33 . 51 ، بحار الانوار، ج 25 ، ص 1 تا 36 براي مصادر فراوان دیگر، رك: مدرك یاد شده ص 46
، 9. احقاق الحق، ج 13 ، ص 213 ، به نقل از ابنحجر عسقلانی در لسان المیزان، ج 5 . 8. سوره صف ( 61 )، آیه 8 . 48 )، آیه 28 )
143 ، به نقل از یازده اثر از اهل سنت. 11 . معجم - ص 130 ، چاپ حیدرآباد. 10 . معجم احادیث الامام المهدي، ج 1، ص 142
صفحه 38 از 62
. 141 ، به نقل از 50 کتاب از اهل سنت که برخی از آنها، صحاح و مسندهاي ایشان است. 12 - احادیث الامام المهدي ج 1، ص 136
- 13 . براي خصوصیات چاپی آثار همانند دیگر ر.ك: معجم احادیث الامام المهدي ج 2، ص 46 .829- ج 1، ص 9، ج 2، صص ، 828
.49
نگرشی به زیارت آل یاسین - 4
قسمت چهارم سید مجتبی بحرینی السلام علیک یا حجۀ?الله و دلیل ارادته سلام بر تو، اي حجت?خدا و اي دلیل و رهنمون اراده
پروردگاراین سلام نیز بیانگر دو کمال دیگر از کمالات حضرت صاحب?الامر، عجل?الله?تعالی?فرجه، است ;یکی کمال
حجت?اللهی و دیگري مقام دلیل اراده حق متعال بودن. آن وجود مقدس حجت?الله است. خدا به وسیله او بر بندگانش احتجاج
می?کند و بندگان هم به واسطه او اقامه حجت می?نمایند. در عین اینکه همه حجج الهیه حجت الله?اند، این لقب شریف آن قدر
با آن حضرت مرتبط است که تا حجۀ?الله گفته می?شود آن حجت?بالغه الهیه در نظرها جلوه می?کند. براي آشنایی بیشتر
1) آورده?ایم مراجعه شود. در اینجا - مضاف بر ?) « سوگند به نور شب?تاب » نسبت?به مقام و لقب حجت?الله به آنچه در کتاب
آنچه آورده?ایم - به ذکر این حدیث اکتفا می?کنیم. حکیمه خاتون، دختر حضرت جواد، علیه?السلام، گوید: آنگاه که حضرت
او را نزد پدر ? .« جاء الحق و زهق الباطل » : نرجس وضع حمل نمود، فرزندش به سجده افتاد: بر بازوانش به نور رقم خورده بود
بزرگوارش حضرت عسکري، علیه?السلام، آوردم. پدر دست?شریفش را بر چهره مبارك فرزند کشید و فرمود: تکلم یا حجۀ?الله
و بقیۀ?الانبیاء و خاتم?الاوصیاء و صاحب الکرة البیضاء و المصباح من البحر العمیق الشدید الضیاء. تکلم یا خلیفۀ الاتقیاء و نور
الاوصیاء. ( 2) سخن بگو اي حجت?خدا و بازمانده پیامبران و آخرین اوصیا و صاحب بازگشت?سپید و درخشان و چراغ دریاي
ژرف بس فروزان. سخن بگو اي خلیفه و جانشین پارسایان و روشناي اوصیا... آري، این حجت?الله، حجت?اللهی است که
حجت?خدا حضرت عسکري، علیه?السلام، از لحظه ولادت، او را حجت?الله می?خواند. و در آخرین لحظه زندگی - در حالی
ابشر یا بنی » : که پسر پدر را سقایت می?کند و وضو می?دهد - باز همین نوید را به نور دیده دارد: فقال له ابو محمد، علیه?السلام
3) حضرت عسکري، علیه?السلام (پس ) «... فانت صاحب?الزمان و انت المهدي و انت?حجۀ?الله علی ارضه و انت ولدي و وصیی
پسرم تو را بشارت می?دهم که تو صاحب?الزمانی. تو مهدي هستی تو » : از آن که فرزند گرامی?اش او را وضو داد) فرمود
است. آن ? « دلیل ارادته » کمال دیگر که در این سلام آمده «... حجت?خدایی بر زمین او. تو فرزند، وصی و جانشین من هستی
وجود مقدس و فیض اقدس دلیل اراده خداست. دلیل اراده خدا یعنی چه؟ اینجا جایی نیست که دیگر من و امثال من بتوانیم حرفی
رقم زنیم و یا سخنی بیاوریم. در بیان این کمال و توضیح این جلال، کمیت کملین هم می?لنگد و راه به جایی نمی?برند. ارادة الله
چیست؟ دلیل اراده او کیست؟ این چه مقام و منزلتی است؟ آیا می?شود کسی به مقامی برسد که بر اریکه جلالت دلیل
ارادة?اللهی تکیه بزند؟ آري، می?شود و شده است. دلیل ادل بر امکان شی?ء وقوع آن است همان آقا که به امر او این زیارت
شریفه را می?خوانیم صاحب این کمال و منزلت است ;دلیل ارادة?الله است. در اینجا، براي ارباب بصیرت و صاحبان درایت، به
یک نکته اشاره می?کنیم و آن اینکه: از مجموع مدارك رسیده در مورد اراده حق متعال و ارتباط اراده بندگان و اولیا با اراده ذات
قدوس ذوالجلال سه مرحله استفاده می?شود: مرحله نخست آن است که بنده اراده?اش را تابع اراده خدا قرار دهد ;هر چه خدا
می?خواهد او همان را بخواهد. این حقیقت از گفتگوي جابربن عبدالله انصاري با حضرت باقر، علیه?السلام، استفاده می?شود. در
آخر عمر - که به ضعف پیري و ناتوانی مبتلا شده بود، حضرت باقر، علیه?السلام، حالش را پرسید. عرضه داشت: در حالی هستم
که پیري و مرض و مرگ نزد من از جوانی و سلامتی و حیات محبوبتر است. امام، علیه?السلام، فرمود: اما من اگر خدا جوانی یا
پیري، مرض یا عافیت، مرگ یا حیات را برایم قرار دهد و بخواهد، من هم همان را می?خواهم و می?پسندم. ( 4) مرحله دوم اتحاد
صفحه 39 از 62
اراده عبد است?با اراده رب. این مقام، گویی بنده خود را مسلوب?الاراده ساخته است. اگر از او بپرسند: چه اراده داري؟ چه
می?خواهی؟ می?گوید: من اراده ندارم چیزي نمی?خواهم. این از اسرار عجیبه و نکات دقیقه?اي است که توجه به آن بیشتر لازم
است. انسانی که کمال او به اراده و اختیار اوست، کمال اراده و انسانیت او به این است که خود را مسلوب?الاراده نماید و در برابر
اراده خدا هیچ اراده?اي از خود نداشته باشد. در مرحله سابق اراده بود ولی تابع بود. در این مرحله اصلا اراده?اي نیست. اتحاد
است از حیثی و وحدت از جهتی. گویاي این مقام سخن حضرت سجاد، علیه?السلام، است که گوید: وقتی سخت?بیمار شدم. پدر
بزرگوارم به من فرمود: چه می?خواهی؟ گفتم: می?خواهم که در آنچه پروردگارم براي من تدبیر می?کند (و رقم می?زند)
پیشنهادي نداشته باشم. فرمود: آفرین که با خلیل خدا ابراهیم مشابهت داري؟ وقتی جبرئیل به او گفت: چه می?خواهی، همین پاسخ
را داد. ( 5) اگر کسی موفق شود در این وادي قدم بردارد به لذائذي می?رسد که قابل توصیف نیست و در بحبوحه بلایا و کوران
حوادث آنچنان آرامش و آسایشی دارد که به تصور ما هم نمی?آید. ما عسل نخورده?اي هستیم که تنها می?دانیم شیرین است.
در این مقام، اراده بنده در اراده حق - تعالی - فانی است. فقط یک اراده نمود دارد و آن اراده خداست. دیگر چیزي نیست. مرحله
سوم بالاتر از این دو مرحله است و آن این است که عبد به مقامی برسد که اراده او دلیل اراده رب باشد و از طریق اراده او بتوان به
اراده پروردگار پی برد. این جمله زیارت ناظر به این مرحله است. در مرحله اول اراده بنده تابع اراده خدا بود و از اراده خدا به اراده
بنده خدا پی می?بردیم. در مرحله دوم دو اراده?اي از بین رفته بود. یک نمود اراده بود. ولی مرحله سوم عکس مرحله اول است;
اگر می?خواهیم بفهمیم خدا چه اراده?اي دارد، باید ببینیم این عبد صالح خدا چه اراده دارد. براي دانستن این که مراد خدا
چیست، باید دید تعلق حجت?خدا چیست؟ خواست و مشیت?باري?تعالی به چه چیز تعلق گرفته است؟ به آن چه مشیت و خواست
مهدي آل محمد بستگی پیدا کرده است. اینجا دیگر قلم می?شکند و از تک و تاز در این میدان باز می?ماند دیگر این مقام فوق
درك و تصور ماست. سلام بر دلیل اراده خدا! درود بر آن که رهنمون خواست?حق است و از طریق اراده و مشیت او می?توان به
مشیت و اراده ربوبی واقف شد! خدایا! تو چه می?خواهی؟ تو چه اراده کرده?اي؟ مشیت قاهره و اراده نافذه?ات به چه چیز تعلق
گرفته است؟ از کجا به این امور پی ببریم و از پس این سراپرده اسرار و خلوت?سراي راز باخبر شویم؟ جواب همه این سؤالات را
براي راه یافتن و مطلع شدن از هر امري از دلیل و «. السلام علیک یا حجۀ?الله و دلیل ارادته » : از این جمله زیارت می?توان گرفت
رهنمون آن امر جویا می?شویم. باید برویم از دلیل ارادة?الله بپرسیم از رهنمون مشیت?حق سؤال کنیم که: خدا چه خواسته و چه
اراده نموده است؟ با تذکر این نکته قلم را در شرح این جمله از رقم برداریم: از احادیث رسیده در زمینه پیوند اراده حق متعال با
که در زیارت سیدالشهدا، ? « هبوط » قلوب شریفه حضرات معصومین، علیهم?السلام، سه عنوان استفاده می?شود: یکی عنوان
علیه?السلام - که حضرت صادق، علیه?السلام، به جمعی از بزرگان شیعه تعلیم داده?اند - رسیده است: ارادة الرب فی مقادیر
اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم. ( 6) اراده پروردگار در امور مقدرش به سوي شما خاندان فرود می?آید و از خانه?هاي شما
است. عن ابی?الحسن الثالث، علیه?السلام: ان الله جعل قلوب الائمۀ موردا لارادة فاذا شاء الله « ورود » صادر می?شود. دیگري عنوان
7) حضرت هادي، علیه?السلام، فرمود: براستی که خداي دلهاي ائمه، ?) .« و ما تشاؤون الا ان یشاءالله » : شاؤوه و هو قول الله
و» : علیهم?السلام، را محل ورود اراده خود قرار داده است ;هر گاه خدا چیزي بخواهد آنان می?خواهند که در قرآن گوید
( است. قال الصادق، علیه?السلام: ان الامام وکر لارادة الله عز و جل. ( 8 « وکور » سوم عنوان «. نخواهید شما مگر آن که خدا بخواهد
- بدرستی که امام، علیه?السلام، آشیان اراده خداي عز و جل است. پی?نوشتها: 1. صص 24 » : حضرت صادق، علیه?السلام، فرمود
.5 . 4. مسکن الفؤاد، ص? 87 . 3. غیبت، شیخ طوسی، ص? 165 ;الانوارالبهیۀ، ص? 166 . 2. مشارق انوار الیقین، ص? 101 . 26
7. فروع کافی، کتاب الحج، باب زیارت قبر . رباعیات باباطاهر عریان. 6. بحارالانوار، ص? 81 ، ص? 208 ;منتهی?الامال، ص? 584
ابی?عبدالله الحسین، علیه?السلام، ح? 2 ;مفاتیح?الجنان، اولین زیارت مطلقه امام حسین، علیه?السلام. 8. بحارالانوار، ج 25 ، ص?
صفحه 40 از 62
.272
مفهوم ولایت در حدیث غدیر
سالامام علی،علیهالسلام بر آن شدیم که شمارههاي موعود » احمدرضا یزدانیمقدم اشاره: با توجه به اعلام سال 1379 به عنوان
امسال را به نام مبارك آن امام همام مزین کنیم و در هر شماره به یکی از ابعاد وجودي آن حضرت بپردازیم. در مقاله حاضر به
ولایت در حدیث غدیر پرداخته شده و با » و مفهوم « حدیث غدیر » عنوان مطلع سخن در باب امیرالمؤمنین، علیهالسلام، به موضوع
النبی » : مولی در حدیث غدیر درستبه همان معنا که در آیه شریفه قرآن » بهرهگیري از روایات اهل سنت نشان داده شده که کلمه
اولی بالمؤمنین من انفسهم آمده است. مساله خلافت و جانشینی پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوآله، از همان آغاز اسلام مطرح بوده
است. در پی نزول آیه: وانذر عشیرتک الاقربین ( 1) خویشاوندان نزدیکت را انذار ده. پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، در اجتماع بنی
عبدالمطلب پس از اظهار و ابراز دعوت اسلام فرمود: فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم
مرا یاري میکند تا اینکه برادر و وصی من و پس از من جانشین من در میان شما باشد؟ و در « امر » بعدي؟ کدامیک از شما در این
وزیر « امر » این میان علی، علیهالسلام، که کمسالترین آنان بود پاسخ داد: انا یا نبی الله اکون وزیرك علیه. اي پیامبر خدا، من در این
و یاور تو خواهم بود. پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، نیز دستبر دوش آن حضرت نهاد و فرمود: ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم...
این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شماست... ( 2) و یا نمونه دیگر، قبل از هجرت پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، به مدینه و در
عرضه نمود آنان پرسیدند: آیا اگر با تو « بنیعامر » دوران شدائد و سختیها و دشواریهاي مکه هنگامی که ایشان دعوت اسلام را بر
از آن ما خواهد بود؟ ( 3) و پیامبر، « امر » تو بیعت کنیم، سپس خدا تو را بر مخالفینت پیروز گرداند ;پس از تو این « امر » بر
به دستخداست ;آن را در هر کجا که بخواهد قرار « امر » صلیاللهعلیهوآله، در پاسخ فرمودند: الامر الی الله یضعه حیثیشاء. ( 4) این
مطلب پنهان و مغفولی نبودهاست. هم پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، به آن التفات داشته و « امر » میدهد. بنابراین مساله خلافت و ولایت
آن را ابراز مینمودند و هم دیگران از این مطلب میپرسیدند و تاریخ اسلام موارد فراوانی را در بر دارد که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله،
به مناسبتهاي گوناگون ابتدائا و یا در پاسخ دیگران، بصراحت و یا اشاره، موضوع و مصداق خلافت و ولایت را طرح مینمودند.
5) واقعه روز غدیر خم در این میان حدیث غدیر موقعیت و مقام ویژه و برجستهاي دارد، زیرا در دیگر موارد موضوع براي تمام )
مسلمانان و بصراحت در یک مجمع عمومی مطرح نشده بود ;اما در این روز در اجتماع عمومی مسلمین با مقدمات خاصی که
پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، معمول داشتند و با صراحت هرچه تمامتر مساله ولایت مطرح گردید. و اما اینکه گفته شدهاست: مسلمانان
در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست کم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند که همچنان تا امروز پابرجا
ماندهاست و هیچ یک میدان را به نفع دیگري خالی نکردهاست. روایات متقن تاریخی و متواترات به ما میگویند که پیامبر،
صلیاللهعلیهوآله، در روز غدیر، علی، علیهالسلام، را به مسلمانان معرفی کردند و گفتند که هرکس من مولاي او هستم علی هم
مولاي اوست. من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. این حد از خطبه پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، متواتر
است و فریقین (شیعه و سنی) آن را نقل کردهاند. پارهاي از محدثان و مورخان شیعی خطبه بسیار بلندي از پیامبر، صلیاللهعلیهوآله،
در روز غدیر نقل کردهاند که کاملا مضمون شیعی دارد و با اعتقاداتی که بعدها شیعیان بر آنها پافشاري کردند و به مدد آنها میان
خود و دیگر فرق اسلامی تمایز افکندند، موافقت تام دارد. باري در این روایت تا آن حد که گفتیم اختلاف چشمگیري پدید
نیامدهاست. اختلاف از درایت آغاز شد. یعنی این پرسش مطرح شد که مدلول این کلمات پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، در آن موقعیت
دقیقا چه معنا میدهد و ایشان علی، علیهالسلام، را به چه امري نصب کردهاند و مسلمانان در قبال علی، « مولا » ؟ که ادا شد چیست
علیهالسلام، به چه کاري مکلف و موظف شدند؟ آیا همانطور که شیعیان بعدها مدعی شدند پیامبر در روز غدیر نظریه امامت را
صفحه 41 از 62
النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم . ( 6) آیا » : ابداع و مطرح کردند؟ و آیا مولا به همان معنا بود که در آیه شریفه قرآن آمدهاست که
پیامبر شخص معینی به نام علی (و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند و مسلمانان را در مقابل یک اصل
اعتقادي تازهاي قرار دادند؟ با نزاعهاي تاریخی و حلنشده شیعیان و اهل سنت در این خصوص آشناییم و حاجتی به اعادت ذکر
آنها نیست. ( 7) در اینجا نویسنده اساس اختلاف مسلمانان را دو گونه تفسیر از حادثه غدیر و اختلاف در درایت و فهم مدلول
مولی معرفی میکند. دو گونه تفسیري که تاکنون نیز پابرجا مانده و هیچ یک میدان » کلمات پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، و معناي کلمه
را به نفع دیگري خالی نکرده است و نزاعهاي تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنت است. اما در اینجا این پرسش مطرح است
که: آیا اختلاف نظري شیعیان و اهل سنت تنها ناشی از درایتحدیث غدیر است؟ و آیا تشیع (و نیز تسنن) تنها مبتنی بر تفسیري از
حدیث غدیر است؟ یا اینکه ریشههاي اختلاف نظري این دو به جاهاي دیگر و حوادث تاریخی نیز برمیگردد؟ دیدیم که استناد
شیعه براي وصایت و خلافت علی، علیهالسلام، به همان آغاز دعوت اسلام بر میگردد و تنها مبتنی بر نقل و یا درایتی از حدیث
غدیر نیست. به علاوه همانطور که خواهیم دید گذشته از درایت و تفسیر متفاوت، نقل و روایت (از خود اهل سنت) نیز در این باب
ولایت مذکور در حدیث غدیر را با آیه شریفه سوره احزاب » کم نیست و در احادیث اهل سنت نقلهایی یافت میشود که ارتباط
میرساند. گذشته از اینها آیا میتوانیم در هر مبحث نظري و اعتقادي تنها به صرف اینکه نزاعهاي تاریخی و حلنشده وجود دارد
خود را از وارد شدن در آن بحثبرهانیم و تکلیف و موضع خود را از دیدگاه اعتقادي و ایمانی روشن نسازیم؟ ملاك نزاعهاي حل
نشده چیست؟ و این نزاع براي چه کسانی حل نشده است؟ آیا همین امروز، همه انسانهاي روي زمین به وجود خداوند بزرگ اعتقاد
دارند و انسانی نیست که اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد ;یا اینکه خیر، همچنان انسانهایی یافت میشوند که به وجود خدا اعتقاد
ندارند؟ مسلما هنوز کسانی هستند که به وجود خدا اعتقاد ندارند ;اما آیا میتوان به استناد این مطلب مبحث اعتقاد به وجود خدا را
یک مبحث تاریخی و حل نشده بینگاریم؟! آیا نویسنده محترم در مقابل ادله و استدلال شیعیان در همان دو کتابی که یاد نموده
پاسخ در خوري یافته است؟! همانطور که بیان شد طرح مساله وصایت و خلافت پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، مربوط به نخستین دعوت
پس از پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، حتی قبل از هجرت مورد توجه و پرسش بوده است. اما « امر » علنی و عمومی حضرت است و ولایت
مولی به » در اینجا چند پرسش مطرح است که پاسخ به آنها میتواند به ما در درك بهتر مفهوم حدیث غدیر کمک کند. اول، آیا
همان معنا است که در آیه شریفه سوره احزاب آمدهاست که: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم. پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر
است. و آیا ولایت در خطبه غدیر به معناي همان ولایتی است که در این آیه شریفه بیان شدهاست؟ ( 8) در این باره میتوانیم به
گزارشهاي تاریخی از طریق برادران اهل سنت مراجعه کنیم: در نقلهاي گوناگون حدیث غدیر از طریق اهل سنت، پیامبر اکرم،
صلیاللهعلیهوآله، به آیه شریفه استناد نمودهاند از جمله: 1. طبرانی (از محدثان و راویان اهل سنت) و غیر او به سندي که اجماع به
زید بنارقم نقل نموده است که گفت: رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، در غدیر خم زیر درختان سخنرانی نمود، » صحت آن دارند از
پس گفت: اي مردم، خدا مولاي من است و من مولاي مؤمنینام و من بر مؤمنین از خودشان اولی هستم پس هر که من مولاي اویم
2. امام احمد از حدیث زید بنارقم روایت نموده است که گفت: با رسول خدا، ( این شخص (یعنی علی) مولاي اوست... ( 9
وادي خم گفته میشد فرود آمدیم پس امر به نماز فرمود و در آن گرماي سخت نماز » صلیاللهعلیهوآله، در سرزمینی که به آن
آیا نمیدانید، آیا گواهی نمیدهید که من به هر » : گزارد. براي رسول خدا پارچهاي به درختی افکندند تا سایه گردد پس فرمود
پس هر که من مولاي اویم علی مولاي اوست. خدایا، دوستبدار هر که او را » : آري . فرمود » : گفتند «؟ مومنی از خود او اولی هستم
براء بن عازب از دو طریق نقل نموده است که » 3. امام احمد از حدیث (10) «. دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد
غدیرخم فرود آمدیم نداي نماز جماعت داده شد و براي رسول خدا، » گفت: با رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، بودیم پس در
آیا نمیدانید من اولی به » : صلیاللهعلیهوآله، در زیر دو درخت جایی فراهم شد پس نماز ظهر گذارد و دست علی را گرفت و فرمود
صفحه 42 از 62
هر که من مولاي اویم، علی مولاي اوست. خدایا، » : آري . سپس دست علی را گرفت و فرمود » : گفتند «؟ مؤمنین از خودشان هستم
پس از آن عمر، علی را ملاقات نمود و به او گفت: بر .« دوستبدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد
4. امیرمؤمنان علی، علیهالسلام، در ایام خلافتخود مردم را در ( تو پسر ابیطالب گوارا باشد. مولاي هر مرد و زن مؤمن گشتی. ( 11
رحبه (یکی از محلات کوفه) جمع نمود و فرمود: هر مرد مسلمانی را که فرمایش رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، را در روز غدیر »
خم شنیده استبه خدا قسم میدهم که برخیزد و به آنچه شنیده گواهی دهد. و براي گواهی برنخیزد، مگر کسی که با چشمان خود
بودند « بدر » دیده و با گوشهاي خود شنیده است. پس سی صحابی رسول خدا که دوازده نفر آنان از جنگجویان و مجاهدان
برخاستند و گواهی دادند که رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، دست علی، علیهالسلام، را گرفت و به مردم فرمود: آیا میدانید که من
آري . فرمود: هر که من مولاي اویم، این (علی) مولاي اوست. خدایا، دوستبدار آنکه او » : اولی به مؤمنین از خوشان هستم؟ گفتند
ابوطفیل نقل نمود که گفت: » 5. امام احمد از حدیث زید بنارقم از ( را دوست دارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن دارد... ( 12
علی مردم را در رحبه جمع نمود و آنان را به خدا سوگند داد که هر مرد مسلمان گفتار رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، در روز غدیر
خم را شنیده استبرخیزد. سی نفر برخاستند. و ابونعیم گفت مردم زیادي برخاستند و گواهی دادند که زمانی که پیامبر،
آري، یا رسول » : گفتند «؟ آیا میدانید من اولی به مؤمنین از خودشان هستم » : صلیاللهعلیهوآله، دست او را گرفتبه مردم فرمود
هر که من مولاي اویم این (علی) مولاي اوست. خدایا دوستبدار آنکه او را وستبدارد و دشمن دار هر که او را » : فرمود « خدا
ابوطفیل گفتخارج شدم و در من تردیدي بود که چرا دیگران به این حدیث عمل نکردند پس زید بنارقم را «. دشمن دارد
ملاقات نمودم و ماجرا را براي او نقل نمودم و زید گفت: انکار نکن من خود از رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، شنیدم که این چنین
خود از عبدالرحمن بنابیلیلی نقل نمود که گفت: علی را در رحبه دیدم که مردم را به « مسند » 6. امام احمد در ( میفرمود. ( 13
خدا سوگند میداد... (به همان مضمون احادیث قبل) و از جمله دوازده نفر از مجاهدان جنگ بدر برخاستند گویی که هم اکنون
آیا اولی به مؤمنین » : گواهی میدهیم که شنیدیم رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، روز غدیر خم میفرمود » : آنان را میبینم پس گفتند
پس هر که من مولاي اویم، علی مولاي » : فرمود « بلی اي رسول خدا » : گفتیم «؟ از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران آنان نیستند
14 ) در نقلهاي دیگر نیز به گونهاي ) .« اوست. خدایا، دوستبدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد
دیگر به آیه شریفه استناد شده است. 7. حاکم از زیدبن ارقم از دو طریق که به شرط شیخین (بخاري و مسلم) صحیح است نقل
خداي، عزوجل، مولاي من » : نمود که گفت: زمانی که رسول خدا، از حجۀالوداع باز میگشت در غدیر خم فرود آمد ...پس گفت
هر که من مولاي اویم این (علی) ولی اوست. خدایا، » : است و من مولاي هر مؤمنی هستم . سپس دست علی را گرفت و فرمود
8. نسائی از زیدبن ارقم نقل نمود که گفت: (15) .« دوستبدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد
خدا مولاي من است و من ولی هر مؤمنی » : هنگامی که پیامبر، از حجۀالوداع باز میگشت، در غدیر خم فرود آمد... سپس گفت
هر که من ولی اویم این (علی) ولی اوست. خدایا دوستبدار هر که او را دوستبدارد » : هستم . سپس دست علی را گرفت و فرمود
خودت از رسول خدا، » : ابوطفیل (راوي حدیث از زیدبن ارقم) گفت: به زید گفتم .« و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد
.9 (16) .« هیچ کس در زیر آن درختان نبود مگر اینکه با چشمانش دید و با گوشهایش شنید » : گفت «؟ صلیاللهعلیهوآله، شنیدي
شنیدم از رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، در روز جحفه که » : نسائی از عایشه دختر سعد نقل نمود که گفت: شنیدم پدرم میگفت
گفتند: «؟ اي مردم من ولی شما هستم » : دست علی را گرفت و سخنرانی نمود. پس حمد و ثناي خدا بجاي آورد، سپس گفت
این (علی) ولی من است و دین مرا ادا میکند و من دوستدار » : سپس دست علی را بلند نمود، و فرمود « راست گفتی اي رسول خدا »
10 . نسائی از سعد نقل نمود که گفت: با رسول (17) .« کسی هستم که او را دوست دارد و دشمن کسی هستم که او را دشمن دارد
خدا بودیم، چون به غدیر خم رسید، ایستاد تا مردم بیایند. سپس آنان را که پیش از او بودند باز گرداند و آنان که عقب مانده
صفحه 43 از 62
سپس دست .« خدا و رسول او » : گفتند «؟ اي مردم چه کسی ولی شماست » : بودند ملحق شدند، پس چون مردم جمع شدند، گفت
هر که خدا و رسول خدا ولی اوست این (علی) ولی اوست. خدایا، دوستبدار هر که » : علی را گرفت و او را بر پا داشت، و فرمود
ولی در روایت غدیر چیست؟ به استناد نقلهاي » 18 ) دوم، منظور از ) .« او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد
ولی به همان معنایی است که براي پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، در آیه شریفه سوره احزاب بیان شده است در » مذکور از اهل سنت
اولی بالمؤمنین من » ، نتیجه معناي حدیث غدیر اینگونه خواهد بود که علی، علیهالسلام، در مرتبه بعد از نبی، صلیاللهعلیهوآله
انفسهم خواهد بود. قرائن دیگري نیز وجود دارد که دلالتبر این معناي خاص از ولایت میکند از جمله: 1. فرمایش پیامبر که: و
اولی بالمؤمنین من انفسهم باشد که اولا فرقی » هو ولیکم بعدي. ( 19 ) علی پس از من ولی شماست. و اگر ولایتبه معنایی غیر از
بین علی و غیر او در این جهت نیست و ثانیا چنین ولایت عامی براي علی، علیهالسلام، در زمان پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، هم ثابت
است و ثانیا اصلا ولایت عام مؤمنین بر یکدیگر نیاز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد و به نص آیه قرآن براي همه
بریده چنین » مؤمنین ثابت است. 2. روایتی که احمد بن حنبل نقل کرده و در آن گفتگوي رسول گرامی اسلام، صلیاللهعلیهوآله، و
آري، اي پیامبر » : گفت «؟ اي بریده آیا من بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم » : کایتشده است: پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، فرمود
هر کس من مولاي اویم، پس علی مولاي اوست . ( 20 ) ملاحظه میشود که در این روایت نیز پیامبر اکرم، » : فرمود .« خدا
صلیاللهعلیهوآله، پس از آنکه از بریده در مورد مضمون آیه محل بحث و ولایتخود بر مؤمنان اقرار میگیرد، تصریح میکند که
هر کس من مولاي اویم (به همان معناي مورد نظر آیه) علی، علیهالسلام، هم مولاي اوست. سوم، آیا گذشته از حدیث غدیر و یا
النبی اولی بالمؤمنین من » ولایت به همان معنایی که در آیه شریفه » روایات و احادیث دیگر در بین فریقین از راه دیگري میتوان به
انفسهم آمده استبراي وجود مقدس حضرت امیر پی برد یا نه؟ با تامل و دقت در آیات قرآن کریم درمییابیم که چنین ولایتی
براي حضرت ثابت است ;زیرا در آیه مباهله میفرماید: فمن حاجک فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم
و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین. ( 21 ) از آن پس که به آگاهی رسیدهاي، هر کس که
درباره او [عیسی] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما
نفس (که » زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنتخدا بر دروغگویان بفرستیم. در لغت عرب
است مانند آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم. ( 22 ) اي کسانیکه ایمان « خود » انفس مذکور در آیه است) به معناي » مفرد
آوردهاید مراقب خودتان باشید. از نظر تاریخی نیز مسلم است که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، در روز مباهله همراه با حسنین،
علیهماالسلام، و فاطمه زهرا، علیهاالسلام، و حضرت امیر، علیهالسلام، آنهم با ترتیبی خاص حاضر شدند. فخر رازي قضیه مباهله را
اینگونه نقل نموده است: رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، با کسائی ندوخته از موي سیاه که بر دوش او بود خارج شد در حالی که
حسین را در آغوش گرفته بود و دستحسن را در دست داشت و فاطمه، علیهاالسلام، پشتسر او میآمد و علی، علیهالسلام،
پشتسر فاطمه، علیهاالسلام، و رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، میگفت: هنگامی که دعا کردم آمین گویید... و روایتشد که رسول
خدا، صلیاللهعلیهوآله، چون در آن لباس ندوخته سیاه خارج شد حسن، علیهالسلام، آمد. پس رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، او را
داخل لباس نمود و سپس حسین، علیهالسلام، آمد. پس او را داخل لباس نمود، سپس فاطمه، علیهاالسلام، آمد، سپس علی،
علیهالسلام، آمد. سپس رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، فرمود: بدرستی که خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر]
« خود » ، بزداید و شما را پاك و پاکیزه گرداند. ( 23 ) بنابراین به نص قرآن کریم و تطبیق پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، علی، علیهالسلام
پیامبر است مگر در اموري که اختصاصی نبی مکرم اسلام، صلیاللهعلیهوآله، باشد، مانند نبوت تشریعی و خاتمیت و یا بعضی احکام
شرعی مانند نکاح و یا نماز ;در غیر اینگونه اختصاصات، علی، علیهالسلام، حکم پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، را دارد و از آنجایی که
النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ثابت است همین ولایتبراي حضرت » براي پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، ولایت مخصوصی به نص آیه
صفحه 44 از 62
علی، علیهالسلام، نیز ثابت میباشد. ( 24 ) در این نوشتار ملاحظه فرمودید که: 1. به استناد نقلهایی از حدیث غدیر از طریق اهل
من کنت مولاه فهذا علی مولاه به ولایتخاص خود (مستند به آیه شریفه سوره احزاب) » : سنت، پیامبر قبل از بیان جمله مشهور
استناد نمودند، بنابراین ولی در حدیث غدیر همان معنایی را دارد که آیه سوره احزاب بیان نموده است. 2. علاوه بر نقل و روایتبا
من کنت مولاه » تامل عقلی و درایت در حدیث غدیر و نحوه خاص و مقدمات و تشریفاتی که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، براي بیان
فهذا علی مولاه انجام دادهاند درمییابیم که منظور از این ولایتیک امر عادي و متعارف مانند اینکه علی داماد پیامبر استیا پسر
عموي ایشان میباشد یا اینکه مانند دیگر مؤمنان ولایت ایمانی دارد نمیباشد و نوع خاصی از ولایت مقصود است که براي دیگر
مؤمنان ثابت نیست و براي اظهار آن به تصریح و تنصیص پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، نیاز است. 3. علاوه بر حدیث غدیر در دیگر
ولی اطلاق شدهاستبا توجه به اینکه مضمون این احادیث این » علی، علیهالسلام » احادیثی که از طریق اهل سنت نقل شدهاستبه
ولایت ، ولایت متعارف مؤمنان بر یکدیگر نیست و » هو ولی کل مؤمن ومؤمنۀ من بعدي معلوم میشود که این » است که
ولایتخاصی است ;از همان گونه ولایتی که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، دارند و این ولایت در طول ولایت پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، و
در مرتبهاي پس از ولایت نبی، صلیاللهعلیهوآله، واقع شدهاست. 4. گذشته از نقلهاي متعدد حدیث غدیر از طریق برادران اهل
سنتبا تامل و دقت در آیه مباهله که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، با عمل خود آن را بر علی، علیهالسلام، تطبیق نمودند درمییابیم که
علی، علیهالسلام، در غیر اختصاصات پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، (مانند نبوت تشریعی) حکم خود آن حضرت را دارد. بنابراین هر
آنچه براي پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، ثابتباشد براي علی، علیهالسلام، نیز ثابت است (البته در غیر احکام اختصاصی پیامبر،
صلیاللهعلیهوآله) و از آنجایی که ولایت مخصوصی به نص آیه سوره احزاب براي پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، ثابت است این
2. ر. ك: یعقوب، المحامی، احمدحسین، . ولایتبراي علی، علیهالسلام، نیز ثابت است. پینوشتها: 1. سوره شعراء ( 26 )، آیه 214
نظریه عدالۀ الصحابۀ و المرجعیۀ السیاسیۀ فی الاسلام، مؤسسه انصاریان للطباعۀ و النشر، 1417 ه- 1996 م، ص 224 ، قم، ایران، الطبعۀ
الثالثۀ. نویسنده روایت را از منابع تاریخی و تفسیري چون: تاریخالامم و الملوك (تاریخ طبري)، جامعالبیان فی تفسیر القرآن (تفسیر
طبري)، لبابالتاویل فی معانی التنزیل (از علی بن محمد بن ابراهیم بغدادي)، معالم التنزیل، تفسیر بغوي، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر
ابن کثیر) السیرة النبویۀ (از ابن کثیر)، دلائل بیهقی، کامل ابن اثیر، سیرة حلبیۀ، شرح ابن ابیالحدید، کنزالعمال، تاریخ دمشق (از ابن
3. ثم . عساکر)، مستدرك حاکم، مسند احمد حنبل، خصائص نسائی و... نقل نموده است و نیز ر.ك: المراجعات، مراجعه شماره 20
قال له: ارایت ان نحن بایعناك علی امرك ثم اظهرك الله علی من خالفک ایکون لنا الامر من بعدك؟ 4. ر. ك: ابن جریر الطبري،
310 ق)، تاریخ الطبري، ج 1، ص 556 . دار الکتب العلمیۀ، بیروت، الطبعۀ الثانیۀ، 1408 ق. و نیز: ابن هشام، - جعفر بن محمد ( 224
السیرة النبویۀ، انتشارات ایران، زمستان 63 ، ج 2، ص 66 ;در ادامه این گفتگو و دعوت بنیعامر نیز پاسخ گفت: آیا خود را در برابر
تو نداریم. و از بیعت و « امر » از آن غیر ما باشد. ما حاجتی به « امر » عرب فداي تو سازیم. پس آنگاه که خدا تو را پیروز گرداند
فقال له: افتهدف نحورنا للعرب دونک فاذا اظهرك الله کان الامر لغیرنا لا حاجۀ لنا بامرك فابوا علیه . » . همراهی با پیامبر ابا نمودند
در تاریخ اسلام و صدرالاسلام از جمله ر.ك: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، « امر » براي دیدن نمونههاي کاربرد واژه
5. براي این موارد از جمله ر.ك: یعقوب، المحامی احمد حسین، همان و . انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم 1361 ، ص 49
7. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوي، انتشارات صراط، تهران، . نیز العاملی، شرفالدین، المراجعات. 6. سوره احزاب ( 33 )، آیه 6
ولایتباطنی و ولایتسیاسی است گذشته از موارد نقد » 8. این نوشتار درصدد بررسی همین قسمت از مقاله . بهار 78 ، ص 244
دیگري که مقاله مذکور دارد حداقل دو مطلب مهم و محوري آن در آینده مورد بحث واقع میشود: اول - آیا انتخاب در سقیفه
دموکراتیک بودهآست؟ (ر.ك: بسط تجربه نبوي، ص 273 )دوم - حقیقت ولایت و امامت کدام است؟ آیا امامت مفهومی سیاسی
9. اخرج الطبرانی و غیره بسند مجمع علی .( استیا یک مفهوم عرفانی و معنوي و یا چیز دیگر؟ (ر.ك: بسط تجربه نبوي، ص 275
صفحه 45 از 62
صحته عن زید بن ارقم قال: خطب رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، بغدیر خم تحتشجرات. ثم قال: یا ایها الناس ان الله مولاي و انا مولی
المؤمنین و انا مولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا... 10 . و اخرج الامام احمد من حدیث زید بن ارقم قال:
نزلنا مع رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، بوادي یقال له وادي خم فامر بالصلاة فصلاها بهجیر قال خطبنا، و ظل لرسولالله،
صلیاللهعلیهوآله، بثوب علی شجرة سمرة من الشمس فقال: صلیاللهعلیهوآله: الستم تعلمون او لستم تشهدون انی اولی بکل مؤمن من
نفسه؟ قالوا: بلی. قال، صلیاللهعلیهوآله: فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. 11 . و اخرج الامام احمد من
حدیث البراء بن عازب من طریقین قال: کنا مع رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، فنزلنا بغدیر خم فنودي فینا الصلاة جامعۀ و کسح
لرسولالله، صلیاللهعلیهوآله، تحتشجرتین فصلی الظهر و اخذ، صلیاللهعلیهوآله، بید علی فقال: الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من
انفسهم؟ قالوا: بلی. قال: الستم تعلمون انی اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال فاخذ بید علی فقال، صلیاللهعلیهوآله: من کنت
مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. 12 . ما قام به امیرالمؤمنین ایام خلافته اذ جمع الناس فی الرحبۀ فقال: انشد الله
کل امرء مسلم سمع رسول الله، صلیاللهعلیهوآله، یقول یوم غدیر خم ما قال الا قام فشهد بما سمع، و لا یقم الا من رآه بعینیه و سمعه
باذنیه، فقام ثلاثون صحابیا فیهم اثنا عشر بدریا فشهدوا انه اخذه بیده، فقال، صلیاللهعلیهوآله، للناس: اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من
انفسهم؟ قالوا: نعم. قال، صلیاللهعلیهوآله: من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. 13 . ما اخرجه الامام
احمد... فقال، صلیاللهعلیهوآله، للناس اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله. قال: من کنت مولاه فهذا علی
مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. 14 . اخرج الامام احمد... سمعنا رسول الله، صلیاللهعلیهوآله، یقول یوم غدیر خم: الست
اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجی امهاتهم؟ فقلنا: بلی یا رسول الله. قال: فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من
عاداه. 15 . اخرج الحاکم فی مناقب علی من مستدرکه عن زید بن ارقم من طریقین صححهما علی شرط الشیخین قال: لما رجع
رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، من حجۀالوداع و نزل غدیر خم... ثم قال: ان الله عزوجل مولاي و انا مولی کل مؤمن ثم اخذ بید علی
فقال من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. 16 . و اخرج النسائی عن زید بن ارقم قال: ... ثم قال،
صلیاللهعلیهوآله: ان الله مولاي وانا ولی کل مؤمن. (پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، در این نقل به آن ولایتخاصی که خدا بر او و او بر
مؤمنین دارد استناد نمودهاست نه به ولایت عام مؤمنین بر یکدیگر). ثم اخذ بید علی فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من
والاه وعاد من عاداه. 17 . و اخرج النسائی عن عائشۀ بنتسعد قالتسمعت ابی یقول سمعت رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، یوم الجحفۀ
فاخذ بید علی و خطب فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: ایها الناس انی ولیکم. قالوا: صدقتیا رسولالله ثم رفع ید علی فقال هذا ولیی و
یؤدي عنی دینی و انا موالی من والاه و معادي من عاداه. 18 . و عن سعد ایضا قال کنا مع رسولالله فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم
رد من تبعه و لحق من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیکم؟ قالوا: الله و رسوله. ثم اخذ بید علی فاقامه ثم قال: من
المراجعات » کان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. این چند حدیث از دو مراجعه 54 و 56 کتاب شریف
استفاده شده است. و مطمئنا با رجوع به دیگر نقلهاي اهل سنت موارد دیگر که در آنها پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، استناد به آیه شریف
المراجعات در این مراجعه دستهاي از روایت را از منابع » نموده است، بیشتر خواهد بود. 19 . ر.ك: مراجعه 36 از کتاب شریف
مختلف اهل سنت و با نقلهاي متفاوت با همان مضونی که در متن نقل شده آورده است. 20 . ما اخرجه الامام احمد... فقال،
صلیاللهعلیهوآله: یا بریدة الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قلت: بلی یا رسول الله. قال: من کنت مولاة فعلی مولاه. واخرجه الحاکم
المراجعات » فی مستدرکه وصححه علی شرط مسلم و اخرجه الذهبی فی تلخیصه مسلما بصحته علی شرط مسلمر. ك: مراجعه 38 از
و» : 23 . فخر رازي، التفسیر الکبیر، بیجا، بیتا، ج 8، ص 85 . 22 . سوره مائده ( 5)، آیه 105 . 21 . سوره آل عمران ( 3)، آیه 61 ."
کان رسول الله، صلیاللهعلیهوآله، خرج و علیه مرط من شعر اسود و کان قد احتضن الحسین و اخذ بید الحسن و فاطمۀ تمشی خلفه و
علی، رضیاللهعنه، خلفها و هو یقول: اذ دعوت فامنوا ... و روي انه، علیهالسلام، لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن،
صفحه 46 از 62
رضیاللهعنه، فادخله ثم جاء الحسین، رضیاللهعنه، فادخله ثم فاطمۀ ثم علی، رضیاللهعنهما، ثم قال: انما یریدالله لیذهب عنکم
الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا. و اعلم ان هذه الروایۀ کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث . و نیز ر.ك: زمخشري،
24 . مشابه این استدلال را فخر رازي در . جارالله، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیجا، بیتا، ج 1، ص 368
ذیل المسالۀ الخامسۀ از دانشمندي به نام محمودبن الحسن الحمصی در ري که استاد شیعیان اثنی عشري بوده است نقل مینماید با
این بیان که آیه دلالتبر افضلیت وجود مبارك مولی بر صحابه و انبیاء سلف مینماید و سپس فخر رازي در پاسخ به اجماع متوسل
- میشود که به اجماع مسلمین مولی از از انبیاء سلف افضل نیست. یعنی: 1- اصل استدلال و شمول آن را پذیرفته است. 2
افضلیتحضرت نسبتبه صحابه را پذیرفته است. 3- تنها قیدي که در استدلال زده در شمول استدلال به افضلیت انبیاء سلف است.
آنهم با تمسک به اجماع مسلمین. میدانیم که علاوه بر مباحثی که درباره حجیت اجماع وجود دارد. از اصل چنین اجماعی در کار
نیست. 4- اصل استدلال از نظر فخر رازي صحیح است و قابل انکار نیست.
ادبیات فراق
رضا بابایی خاموش?تر از چراغ مرگیم روشن?تر از آفتاب کجایی?عقربک?هاي ساعت، تا کی به گرد خود گردند، بیهوده در
صفحه غیبت. در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار می?کشیم. آن روز که بیایی، جهان براي خوشبختی ما تنگ است.
آغاز و فرجام خویش را در تو می?جوییم. این گریه را پایانی است اگر، اشک راه خود را بداند و بر هر دامانی نریزد. پوست را
بادام و سال را ایام و زیستی را کام و بودن را نام تویی. من کیستم؟ تو کیستی؟ من اینک نه آنم که بودم. تو همچنان آنی که
بودي. مگذار که بگویم در تن من، امید را به خاك سپردند و سنگی صنوبري شکل بر سر آن نهادند. هیچیم هیچ، بی?تو اي همه
کس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر... دلی داریم به پریشانی دود ;سري داریم به حیرانی رود ;چشمی به گریانی ابر;
غمی به وفاداري بخت. نه اقبال خوشایندي، نه مرگ ظفرمندي. رفتن، یعنی غیبت، آمدن، یعنی ظهور. بودن یعنی انتظار. کار یعنی
سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنی به لبخند تو خندیدن. حکومت، یعنی زیر پاي تو فرش گستردن. عاشورا، یعنی غمهاي تو.
محرم، یعنی دمیدن مهتاب فراق. این است معناي حقیقی کلمات. عریضه?ها را چاه به کجا می?برد؟ آیا او هم... سر و دست
می?شکند غول فراق: ما به جنگ مگسها بسیجیده?ایم. اگر نه یک دم هماواز توییم، مگر چنگ ناساز تو نیستیم؟ خوشا آن در که
به روي تو هر روز می?خندد.
الهه عشق، شکیب و شهامت
فاطمه رهبري شندي تبارك الله از شاهکار خلقت تو، یا زینب! اگر چه عقیله عالم امکانی، اما سیمرغ عالم عشقی. ودیعه عشق
بزرگ خدا را تنها وسعت?بی?نهایت وجود تو شاید. تو عشق را بتمامی تفسیر کردي و آن را تا ابد سرفراز. اما بگو اینهمه درس
عشقبازي را خود، از که آموخته بودي؟ حسین، علیه?السلام، با تو چه کرده بود که چنان زیبا نغمه?سراي عشق شیرین خدا را
عاشورا، سرنامه?اي است که فصل فصلش پر از آیه?هاي خداست. تو مؤلف ? .« دردنامه عاشورایی » همنوایی کردي؟ تو مؤلف
دروس عشق، شکیب و شهامت در کتاب محبت?نامه خدایی. که می?توانست چنین روشن، پرده از راز زیباي آفرینش بردارد و
وعدالله الذین آمنوا منکم و » 1) آغاز و البته در ?) « انی جاعل فی الارض خلیفۀ » غزل زیباي عاشقی را چنین نغر بسراید ;رازي که با
2) روزي به حقیقت روشن خود خواهد نشست. اگر ?«;) عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم
محمد، صلی?الله?علیه?وآله، کمال دین خدا از آدم، علیه?السلام، تا خود مقام خاتم، صلی?الله?علیه?وآله، است، حسین،
علیه?السلام، واسطۀ?العقد، رشته دین و رخشنده?ترین مروارید پیوند نبوت به امامت، و مظهر و محیی شهادت است و تشیع...تا
صفحه 47 از 62
مهدي، عجل?الله?تعالی?فرجه. و تو یا زینب! از همانگاه بود که نه تنها با حسین، علیه?السلام، همگام شدي که شانه به شانه
مهدي، علیه?السلام، در حرکت?بودي در متن مذهب ;در اعصار و قرون ;از قیام حسین، علیه?السلام، تا آخر زمان ;تا قیام قائم
سر نی در نینوا می?ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می?ماند اگر زینب »، منتقم، المنتظر المهدي، عجل?الله?تعالی?فرجه! آري
اما بگو، با من اي که شکیب نیز از تو خجل! تو در شامگاه عاشورا، در غریبانه?ترین شام غریبان، در گودال قتلگاه، به اقتداي « نبود
کدامین شهید، براي اقامه نماز صبر از خون جگر وضو ساختی؟... می?دانستی که سر بر خاك خونین ثارالله - خون خدا -
می?سایی. محوي شیرین در خدا، سر سودن بر سیماي خدا،اگر چه?بر خاك،اما با خدا. آن شب، تو براي آخرین بار... به تجدید
عهدي شیرین با امام خویش، سر به سجده نهادي و بر این سجده، پرده از هر چه حجاب مفارقت معشوق بود، دریدي ;آنگاه با
پیشانی آغشته به خون خدا، با خدا یکی شدي. زهی به حقیقت نماز تو یا زینب! عشق، هرگز مفسري عارفتر از تو نیافت ;نه اینست
بی?تردید این شانه?هاي امین و گامهاي استوار تو بود که اساسنامه دین خدا را تا ابد به «... ما رایت الا جمیلا » : که آنجا هم گفتی
مهري جاودانه، تثبیت کرد. اگر حسین، علیه?السلام، احیاگر دین محمد، صلی?الله?علیه?وآله، شد، تو نیز ضامن بقاي این دینی تا
ابد. همیشه دین وامدار استقامت تو خواهد بود! اي الهه عشق و نجابت! قصه عشق تو، قصه درد است اما دردي بس شیرین، اگر چه
و? « السابقون السابقون ?» ،« مقربون » جانکاه. شرح نیستان است پر از ناله?هاي جانسوز. فراقنامه?اي است?سراسر مملو از خاطرات
شرح یک دشت آلاله ;آلاله?هایی که همیشه ردپاي عاشقی تا خدا بوده?اند ;مظهر زیباترین هدیه?هاي انسان به خدا. تو، نه تنها
احیاگر و پرچمدار دین محمدي که شجاعت علوي را مظهري، عطوفت و عصمت فاطمی را مرآتی ;نجابت و عقل حسن،
علیه?السلام، با توست... لیکن برتر از اینهمه، یگانه?ترین برگزیده خدایی در عشق شیرین حسین، علیه?السلام ;و شیرین عشق
به دست?شهید عشق ? « عاشورایی » خدا ;تنها تویی، تنها تویی، تنها تو... تو، پرده?بردار راز آفرینش به روز عاشورایی. آن روز که
به خون خدا رنگین ;آسمانها و زمین و حتما ملائک، سر خدا را بتمامی دریافتند و خجل از پاسخ « کربلا » آفریده شد و سرزمین
3) به حیرت اینهمه زیبایی - جمال عشقی شیرین، قصه?اي سراسر دلدادگی محبت و محبوب - ?) ،« انی اعلم ما لا تعلمون » روشن
همگان ثناگوي این اعجاز شگرف و هم نوحه?سراي ابدي بر قتل عظیم انسانیت، شرافت و معرفت گشتند. آري، از همان روز بود
که بر هر پیشانی?اي که مهر شیعگی زدند، بر دلش نیز شعله?اي از آتش عشق و فراق محبوب افروختند. لذا، از آن روز به بعد، بر
هر درد آشناي سوخته?دلی، کل یوم، عاشورا شد و کل ارض، کربلا. و حسین، علیه?السلام، مقتداي همه عشاق و سرور همه
شهیدان و آزادگان جهان در هر دو دنیا. اما تو نیز در هر گام، در همه این سوختنها، ایستادنها، شهادتها و به فنا رسیدنها و به احیا
پیوستنها، همراه دین بوده?اي و در هر لحظه، با مهدي، عجل?الله?تعالی?فرجه.... مهدي اگر چه یگانه است و خواهد بود اما هرگز
تنها نیست. تو پیوسته در متن زمان جاري در صبر و اسقامت او بوده?اي. تو در تمامی لحظه?هاي غربت، در تکرار هر شام غریبان
از شامهاي فراق مهدي، علیه?السلام، همراه او به نماز عشق ایستاده?اي. او هنوز هم هر صبح و شام با همان حزن صداي تو و همناله
با ناله?هاي جانسوز تو، به یاد حسین تو، اشک می?ریزد... فتبارك الله از او، این بار، که هم حسین، علیه?السلام، است و هم زینب،
2. سوره نور . پی?نوشتها: 1. سوره بقره ( 2)، آیه 30 « اگر نی پرده?اي دیگر بخواهد نیستان را به آتش می?کشاند » . علیهاالسلام
. 3. سوره بقره ( 2)، آیه 30 . 24 )، آیه 55 )
حدیث عشق و انتظار
م یگانه مولایم! شکوفه یادت بوي عشق می?دهد و شمیم نامت?بر دل و جان، حیات می?دمد. هرگاه از شبستان دلم عطر یاد
روح?فزایت?بر می?خیزد، سبو سبو شراب محبت?به کامم می?ریزد. و چون ابر عنایتت?بر کویر وجودم می?بارد، بهار بهار غنچه
عشق و امید می?کارد. اي همه هستی?ام! فرزانگان اهل معرفت، و ارجمندان کوي ولایت، برایمان گفته?اند که تو مظهر تام و تمام
صفحه 48 از 62
را یاد « تو » حضرت کردگاري. و از این روي، یاد تو از یاد او جدا نیست، و ذکر تو مرآت ذکر ربوبی است. آنان گفته?اند: هر که
شتافته ? « سماء و صفات خداوندي » پیوند یافته و به سوي آینه ? « جلوگاه همه خوبیها و کمالات حضرت حق » کند، در حقیقت?با
و? « وجه?الله » یاد حضرت ودود؟ پس چه سان یاد تو یاد خدا نباشد؟ مگر نه اینکه تویی ? « ذکرالله » است. مگر نه اینکه تویی
رخساره زیباي حضرت معبود؟ پس چگونه به یاد تو بودن، یاد الهی نباشد؟ مگر نه اینکه جمال جمیل جناب ربوبی از تو پیداست؟
پس چرا ذکر و یاد تو، ذکر و یاد معبود عالم نباشد؟ اي عزیزتر از جانم! کامم را از حلاوت این حلواي بهشتی شیرین کن و از آن
به من هم بچشان! بیا و بر دلم بنشین و بر بلندي کرامتم بنشان. آري مولایم! هر که تو را در حرم دل راه دهد، به حریم خداوندي ره
برد، از رذیلت وارهد، و به وادي فضیلت پا نهد. و این همه از برکات کوثر یاد توست. و امید از حضرت رب?العباد، که این یاد،
هرگز فراموشم مباد. آمین.
اي بهار دلها